سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 17 ارديبهشت 1404
  • روز اسناد ملي
11 ذو القعدة 1446
  • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
Wednesday 7 May 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

    چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت

    فصل المدرسه / فصلِ مدرســـــه (عربی و فارسی)

    شعری از

    جاسم ثعلبی (حسّانی)

    از دفتر زمزمه های شب نوع شعر بحر طویل

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۲ ۱۳:۱۵ شماره ثبت ۱۸۳۵۲
      بازدید : ۱۳۵۹   |    نظرات : ۱۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    فصل المدرسه / فصلِ مدرســـــه

     

    خلص وکت العطله و اشتد العزم

    اتهیت الاطفال فصل المدرســـــه

    جهّزت کتب او دفاتر للذهـــاب

    قیدت بلصف ریاضه او هندسـه

    ***

    قادرانه الشتاء و اتانه الخریــــــف

    سقطت اوراق الشجر فرشت الگاع

    صفره سفرتنه اصبحت اول صباح

    شدّت اعیون الغضب باخر متـاع

    ***

    طلعت الشمس الحبیبه امن الشرق

    نورها ساطع لزم درب الظـــــــلام

    شالت اهموم المچبیه اعلی الگلوب

    قادرانه الضیم و اغیومه ابختـــــام

    ***

    اولاد عطشانه تقادر للشطـــــــوط

    تشرب ابمای العذب زمزم هــواه

    استاد بلصف ینتظر جیت الحبیب

    طالع اسمه بلدفاتر ما لگــــــــاه

    ***

    اشگد جمیله الدیره البیهه شباب

    تارکه ابیوت الاهالی او ترتسم

    ابهمّه تتحاشد او تدرس بلعلوم

    مو تفاخر کسب غیره او تبتسم

    ***

    گوم یا طالب وصل وکت الذهاب

    فتح باب المدرسه البابا حظــــر

    والمعلم جالس او ینظر سماک

    والمعاون واگف ابدرب الخطر

    ***

    یا عزیزی دیر بالک بلـــدروب

    جیّتک للمدرسه اتوجّه صحــیح

    عاین السیّاره و الموتر سیکـــل

    لا تردمک خوفی منک لا تطیح

    ***

    حافظ ابکتبک او جهّز عدتـــــک

    لا تخالط طفل ما عنده شعـــــــور

    صاحب الزینین و الشاطـــر دواک

    ناجح احسب روحک ابفرحه تزور

    ***

    یا بعد روحی اوصّیک ابکــــــلام

    حطه عد عیناک  و اتوجّه لی زین

    احترم کل استاد و امعلم الدروس

    تدری ارضه نابعه منهه الحنــین

    ***

    لا تناسی اقرا و اکتب کل دروس

    صین صوت العلّمک و اتفهـّـمه

    باوع الصبّوره لامسهه القلــــم

    تابع التوضیح زین اتعلّمـــــه

    ***

    یبنی صک السانک الیبتر الناس

    لا تفشر خل ضمیرک حاکمک

    اتکلم ابجد او رخاوه و احترام

    حتی لو شفته عدوک ظالمـک

    ***

    الوالدین اتبع حچیهم مو خلاف

    و الهدف واحد یسیرونک ایّام

    لا تعاندهم او تندم یا دخیـــل

    صیر جنه الهم او طاوعهم تمام

    ***

    ارد انشدک و استمع یا هل ولـــــی

    هم تباشر ولدک ابکل مدرســـــه

    واجب اتراجع او تسئل کل دروس

    و الاخلاق المهم لازم تلمســــــه

    ***

    جرب الخوه او باشر هل طبیـــــب

    و المعلم ما اظن عنده قصـــــــــور

    استاد متخصص ابکل محنه او نجیب

    ابگلبه ما یاجد تکبر لا غـــــــرور

    ***

    اختم اشعاری ابصلاة اعلی النبی

    الله یستر هل شباب الزاهــــره

    یغسل اگلوب العطاشه بلصلاة

    ابمای زمزم من دموع الماطره

    ***

    معنی:

    فصلِ تعطیلی گذشته وقـــتِ درس

    سروران آماده گشته مدرســـــــه

    جور کردن دفتر و کیف وکتـــاب

    ثبت نام در ورزش و درهندســـــه

    ***

    فصل سرما را گریزان رفته اســــت

    چونکه پاییز آمده برگِ خـــــــزان

    سفره ی زردی شده اولِ صبــــــح

    چشم بسته خش خش برگش نهان

    ***

    خطِ زردی روشنی زد در طلوع

    نور آن پویا و تاریکی بریــــــد

    پاک کرده غم  که دلها شادمــان

    ابرهایِ مرده در رویا ندیـــــــد

    ***

    سروران تشنه به سوی رودهــــــا

    آب صافِ زمزمی نوشیده انــــــد

    استاد در کلبه به چشم انتظـــــــار

    گشت اسمش در ورق بوسیده اند

    ***

    چه قشنگِ جایی که دانش گراست

    زندگی را گر فدای پـــــــرورش

    با تلاش و کوشش وصبر و جهــاد

    بی تفاخر کسب کرده دلبـــرش

    ***

    پاشو شاگردم که وقتِ رفتنت

    باز کرده بابا درب مدرســــه

    منتظر مانده معلم در کلاس

    آن معلم دوستدارت دربسـه

    ***

    حواست باشه ز هنگامِ سفـــــر

    با توجّه راه را جویا کنـــــــی

    چشمِ خو را باز کن ای قاصدک

    خود رو و ماشین را پیدا کنـی

    ***

    کیف و اموالت نگه دار از غریـــب

    با رفیقان بدی همراه نشــــــــــو

    با زرنگان دوست ماندن بهتر است

    توی شادی های نم گمراه نشو

    ***

    گوش کن حرف دلم فدات بشم

    باشه در قلبت بماند یاد بــــــود

    احترامِ دیگران رسمی بـــــــود

    با صدایِ دلربایش دل گشــــود

    ***

    درس خواندن پله ی پیروزی است

    گوش کن حرفِ معلم با ســـــرور

    چشم در تخته نما هر چه نوشــت

    هوش و قلبت را فدا کن بی غرور

    ***

    با تو فرزندم ببند آن غیبتــــــی

    حرف بد زشتِ غذایِ ابلهــــــان

    با کلام عاشقانه یار بــــــــــاش

    گرچه همصحبتِ تو شد ظالمان

    ***

    همرهِ دردِ پدر مادر چه خـــوب

    هدفِ آنها بدان دور از خلـــاف

    دشمنی کردن با آنها آتش است

    در بهشتت قصر گم گشته مضاف

    ***

    از تو می پرسم بگو ای ولی جان

    رفتی دید و بازدیدش تا به حال

    سر زدن نزدِ معلم واجب اسـت

    خالی مانده از جوابت این سئوال

    ***

    سر بزن پیشِ معلم او پزشـــک

    فکر نکن این قافله اهلِ گـــناه

    فردِ متخصص و در کارش نجیب

    بی تکبر باطنش ترس از خـــدا

    ***

    ختم میدم شعر خود را با صـــــلات

    خدا یارِ این جوانانِ غیـــــــــــــور

    با نمازش قلب ها را شستشـــــــو

    با آب زمزم اشک باران کرده نور

    ***

    جاسم ثعلبی (حسّانی) 29/06/1391

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1