خاطرات كودكي يادش بخير
حس وحال كوچكي يادش بخير
كاشكي يكروزكودك مي شدیم
درهواي بادبادك مي شدیم
فارغ از اين وغم آن مي شدیم
راهي راه دبستان مي شدیم
حرفها از سينه هايي صاف بود
چشمه انديشه ها شفاف بود
درد دلهامان تماما ساده بود
دشت سينه بهركشت آماده بود
لوح آويزان به ديواركلاس
عكس سيب وآب ومردواسب وداس
داستان گربه وآن بندرخت
بچه هاوتوپ بالاي درخت
ميدهدداراوسارايم به ياد
روزهاي خوب باباآب داد
زيرباران تاچوگل وامي شديم
راهي تصميم كبري ميشديم
نيمرو با نان گرم گندم است
مهربانيهاي كوكب خانم است
پطرس آنشب عالمي احساس داشت
جان مردم قطره قطره پاس داشت
ريزعلي تاسوت كوهستان شنيد
آتش اندرهستي خودمي كشيد
درمصاف سنگهاي سخت وتفت
چشمه راه خويش پيداكردورفت
گفت موسي باشبان بي گفتگو
«هرچه مي خواهددل تنگت بگو»
آن صفاي صادقانه كيمياست
خاطرات كودكانه پربهاست
لذتي ميداشت حال كودكي
كيفهاي پرخيال كودكي
دفترصدبرگ كاهي داشتم
عكس حوض آب وماهي داشتم
راستي یک روز باران داشتيم
توي جنگلهاي گيلان داشتيم
آب چون برچاله ها تن داده بود
آسمان روي زمين افتاده بود
راستي آن دفتركاهي كجاست
عكس حوض آب پرماهي كجاست
همکلاس خوب من داری به یاد
روزهای خوب بابا آب داد
قصه کبری به یادت مانده است؟
راستی او داستانش خوانده است؟
خاله کوکب عشق میکارد هنوز؟
حاضری در سفره اش دارد هنوز؟
گرچه مهمانش همه ناخوانده است
دربساطش نیمرویی مانده است؟
روزهاي خيس پرباران كجاست
مايه سرسبزي بستان كجاست
باز آياريزعلي هازنده اند
درحوادث جامه از تن كنده اند
ریزعلی جان کسی در برده است؟
یا که بی تن پوش سرماخورده است!!
باز در ظلمت چراغی می شود؟
منجی میدان کاجی می شود؟؟؟؟
راستی دارا که دارا بود ، هست؟
یا که در یغمای تنهائی نشست!!
می تواند یادی از ما هم کند؟
می رسد پرسی ز سارا هم کند؟
آن نگاه دلگشا دارد هنوز؟
مهر خاک آریا دارد هنوز؟
كاش حالاخاله كوكب زنده بود
عطرنانش خانه راآكنده بود
*****
یاد داری شعر زیبای بهار؟
یاد داری چشمه در آن کوه سار؟
چشمه از کوشش،به دریایی رسید !!
چشمه جان تو هم جایی رسید؟
مدرسه آنروز عطر یاس داشت
باغ مهرش عالمی گیلاس داشت
راستی آن مرد در باران چه شد؟
تکسوار خسته مهمان چه شد؟
کاش میشد باز مردی میرسید
مرهم شبهای دردی میرسید
*****
اي معلم خاطر ويادت بخير
ياد درس آب وبابايت بخير
شمع نورافشان بزم كودكان
نامتان درلوح دل شدجاودان
هركجاهستيدهستي نوشتان
كاميابي گرمي آغوشتان
یاد باد آن روزگاران یاد باد
یاد باد آموزگاران یاد باد
حرمت استاد را آن روزگار
حیف یاد من نداد آموزگار
یاد هاشان جاودانه یاد باد
باغهاشان بیش از این آباد باد
****
همكلاسيهاي سال كودكم
دسته گلهايي زياس وميخكم
باز از دل میكنم يادشما
يادقلب ساده و شاد شما
بازبايدياديكديگركنيم
تا به يادي شاديكديگركنيم
آدمي سرزنده از ياداست ياد
رمزعمرآدميزاداست ياد
آه ، خیلی زود وقتم دیر شد
کودک امیدم هایم پیر شد
«شادتان میخواهم و شادم کنید»
«همکلاسی های من، یادم کنید» *
=========
با تضمین بیتی از استاد حریری جهرمی...
تقدیم به تمام عزیزیانی که بااین حال وهوا خاطراتی مشترک دارند...