چهارشنبه ۵ دی
زایش شعری از علیرضا امیرخیزی
از دفتر اشکی از رگ نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۲ ۱۰:۱۳ شماره ثبت ۱۸۲۰۹
بازدید : ۷۸۵ | نظرات : ۳۲
|
دفاتر شعر علیرضا امیرخیزی
آخرین اشعار ناب علیرضا امیرخیزی
|
همه جا تاریک است ...
زیرا...
چشمانِ بسته ام هنوز
درشرقی ترین نقطه ی ذهن
باز مانده است !
آنجا که ..
غروبِ خورشید را
بر تیرکِ چراغ گازی
جاودانه کرده ام !
همه جا تاریک است ...
زیرا مهتاب
هنوز در تپشِ خود است ...
خارج از ذهنِ من ....
در انعکاسِ رودخانه ی سرخ ،
که سرچشمه اش
رشته ی نگاهِ من است و
مسیلش ،
گونه ی خراشیده ی مادرم !
همه جا تاریک است ...
زیرا بالهایم ،
آن مبداءِ رنگِ فردای شب ،
رقاصِ باله ی عشق است .....
درونِ شعله های شمعی ..
که خود ،
از پیهِ رگانم ساخته اند !
همه جا تاریک است ...
و من اینک
می زایم ،
تابناک و سپید
در این شبانه ،
جنین لبخند آدم را ،
در میانه ی لاشه های احساس و رویا ...
با واژه هایی از شرر
در مشعلی از جنسِ شعر !
1391/7/11
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.