سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 11 تير 1403
  • شهادت آيت الله صدوقي چهارمين شهيد محراب به دست منافقين، 1361 هـ ش
26 ذو الحجة 1445
    Monday 1 Jul 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۱۱ تير

      پسرم ، تو قویتری یا من ؟

      شعری از

      حسین دلجویی

      از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۲ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۱۸۱۲۷
        بازدید : ۷۸۵   |    نظرات : ۵۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسین دلجویی

      در نگاهش بهار ایامی رنگ و رو رفته باز پیدا بود پیرمردی که از زمستان ها برف بام و درش هویدا بود درغروبش ، نحیف و کاهیده کوره راه زمانه پشت سرش یکطرف گنج علم و عرفانش یکطرف تکیه داده بر پسرش پسرش در کنار او چون سرو نوجوانی ستبر بازو بود گوئیا در سرش ز باد غرور گردبادی پر از هیاهو بود دست بر شانه پسر بگذاشت پدری با تمام لرزش تن گفت با لحن منصفی ،آرام پسرم ، تو قویتری، یا من ؟ پهلوان در خودش سری انداخت گفت با حال و یال و برگ و برم اینکه دیگر سوال سختی نیست البته من قوی ترم ، پدرم پیر مرد اندکی عقب تر رفت دست از شانه ی پسر برداشت غرق پندارهای رنگارنگ در ضمیرش چها که می پنداشت نوجوان اندکی تامل کرد رو به آن پیر ، با تاسف و آه گفت با بغض مبهمی در چشم نه ، پدر تو قوی تری ، والله پدرش هاج و واج از او پرسید ای که از دال من الف گشتی ! زود گفتی قوی ترم ، اما زود تر از چه منصرف گشتی ؟ پسرک با غمی نهفته بگفت : دست تو قدرتم هزار افزود حس نمودم قوی ترین ، مردم تا که دست تو روی کتفم بود ترس آمد به ریشه ام بارید هول، اخمش کمی نشانم داد حس نمودم که هیچ در هیچم دست تو چون ز شانه ام افتاد تا که این شانه زیر دستت بود قدرت شانه عرش اعلا بود کهکشان سهند و الوندم نقطه ای زیر شهپر ما بود پس دعا میکنم به حرمت عشق روزگاری دراز با دل شاد دست سبزینه پوش گرم پدر بر سر و شانه ی عزیزت باد === به تمامی ستبر بازوان سبز اندیش،متواضع میهن آریاییم ...

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0