جمعه ۲۵ آبان
پسرم ، تو قویتری یا من ؟ شعری از حسین دلجویی
از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۲ ۱۹:۱۲ شماره ثبت ۱۸۱۲۷
بازدید : ۷۹۳ | نظرات : ۵۶
|
آخرین اشعار ناب حسین دلجویی
|
در نگاهش بهار ایامی رنگ و رو رفته باز پیدا بود پیرمردی که از زمستان ها برف بام و درش هویدا بود درغروبش ، نحیف و کاهیده کوره راه زمانه پشت سرش یکطرف گنج علم و عرفانش یکطرف تکیه داده بر پسرش پسرش در کنار او چون سرو نوجوانی ستبر بازو بود گوئیا در سرش ز باد غرور گردبادی پر از هیاهو بود دست بر شانه پسر بگذاشت پدری با تمام لرزش تن گفت با لحن منصفی ،آرام پسرم ، تو قویتری، یا من ؟ پهلوان در خودش سری انداخت گفت با حال و یال و برگ و برم اینکه دیگر سوال سختی نیست البته من قوی ترم ، پدرم پیر مرد اندکی عقب تر رفت دست از شانه ی پسر برداشت غرق پندارهای رنگارنگ در ضمیرش چها که می پنداشت نوجوان اندکی تامل کرد رو به آن پیر ، با تاسف و آه گفت با بغض مبهمی در چشم نه ، پدر تو قوی تری ، والله پدرش هاج و واج از او پرسید ای که از دال من الف گشتی ! زود گفتی قوی ترم ، اما زود تر از چه منصرف گشتی ؟ پسرک با غمی نهفته بگفت : دست تو قدرتم هزار افزود حس نمودم قوی ترین ، مردم تا که دست تو روی کتفم بود ترس آمد به ریشه ام بارید هول، اخمش کمی نشانم داد حس نمودم که هیچ در هیچم دست تو چون ز شانه ام افتاد تا که این شانه زیر دستت بود قدرت شانه عرش اعلا بود کهکشان سهند و الوندم نقطه ای زیر شهپر ما بود پس دعا میکنم به حرمت عشق روزگاری دراز با دل شاد دست سبزینه پوش گرم پدر بر سر و شانه ی عزیزت باد === به تمامی ستبر بازوان سبز اندیش،متواضع میهن آریاییم ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.