سه شنبه ۱۵ آبان
|
دفاتر شعر بهرام چوبین (آسفالت)
آخرین اشعار ناب بهرام چوبین (آسفالت)
|
باز هم عيد
و تكليف هايش
من
انشاء دقايق را
نوشتم.
عشقي كه
بين ((ع)) و
((ش)) اش فاصله افتاد
((ع)) يا همان
علافي اش سهم تو
((ش)) ، همان
شقايق ها براي من
گرفتي مرا
به بازي ،
به آغوش سرد
در فكر خلاصي
فراموش كرده بودي
من
در دنيا تك هستم
از همه سرتر
مالِ گران
بيش ريخِ صاحابش
هميشه بازنده بودي
حتي با داشتنم
نميدانستي
نبايد برگه برنده را
همان اول رو كرد
هه
ميگويي: به چه ميخندم ؟!!
زنده شد ، ياد خاطره اي
يادت هست؟!!
خداحافظي!!!
گفتم: بروي ، يك بلايي
سرخودم ، و خودت
مياورم
در جواب گفتي:
هيچ غلطي
نميتوانم بكنم!!
فراموش كرده بودم
تو خودت
بلايي!!!
بلايي نميشود سرت آورد!!
ناگهان
اندك ؛ اندك
جمع مستان هم
رسيد
ولي باري از دوش ما
بر نداشتند
آمدند به ياري فاصله
فاصله اي كه
در خيالم
هكتار ها ست
ولي ديواري بيش نبود
ديواري به پهناي
جاي خالي ي
انگشتانت بين انگشتانم!!!
بگذريم!!
راستي!
هرچه رفتم در عمق خود
ديدم
حق با توست
من غلطي نميكنم
تو غلط ميكني
براي همين مردود شدي
در امتحان عشق
من كارم
درست كردن است!!!
آسفالت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.