چهارشنبه ۵ دی
این المفر / راه گریز کجاست شعری از جاسم ثعلبی (حسّانی)
از دفتر قهر سرنوشت نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۴ شهريور ۱۳۹۲ ۲۰:۳۳ شماره ثبت ۱۷۳۸۲
بازدید : ۹۸۰ | نظرات : ۱۷
|
دفاتر شعر جاسم ثعلبی (حسّانی)
آخرین اشعار ناب جاسم ثعلبی (حسّانی)
|
این المفر
این المفر من الحروب
یا طیور الصلح قردّی
تلطخّت الضمایر بلدموم
شکوی بلا منادی
تصادمت اهل العروش
و صاحبین القرام
کلً منهم فی شان
ان الاوان
و انتحر الزمان
و انکشف الغطاء
تحت مظلّت الستر و الحرمان
بکاء القمر و النجوم تحاشدت المیزان
و التهبت النیران
فی عالمٍ اصمّت عقولها
و المنطق زخرف اشباحها
یا مزهلة الرقص تحت الدان
یا دعاة العبودیه و الخذلان
این الضمیر الحی و الوجدان
هل جهنم زهت فی البید و البستان
ام دخلَ عزرائییل بیت الامان
و هی تسعر فی خلایا البض و السودان
این الامان
یا ابنا جلدتی
تکسّر الزجاج و سقطت قصور الانس والجان
غادرت هویت العیش باکملها
تحت الثراء و التربان
قد ان الاوان
و جهنم فتحت ابوابها لاصحاب المهرجان
لکل طاقی لوثَ بسمت الجیران
تهاوت کوادر العوائل بلغازات و الادمان
و صاحت الاطفال من دمارٍ و بحران
و زفت العرایس للمقابر نیشان
الفوطه مملیهً بالبکاء و غاب المستعان
اینکم یا مدافعین الروح فی جسد الانسان
غدرکم صوت مرعبٍ و اخلا دموم الاطفال بلا نیاح
و اندفنت القوافی فی بحور الاوزان
و کیف انتم صابرون
هل عاتبکم الوجدان
و سلبتم رمضان من شعبان
و تقیدون الطیور من الجو
فی بر الامان
این الدیانه و الحدیث و القرآن
یا ریت ربک لم یصدر سورةٍ
ولم یختم بایه من حکمه
تجنّب القتال
انصمّت الاذن و انطرح السوال
اجسادٍ ممدوده علی شاطی الغدر بالنبال
امطری یا سماء و اکشفی الغطاء
اصرخی یا ارض و افضحی السطی
دارت معارک عنیفه و این المفر
اطفال مدفونه تحت ارکام البیوت
و الدار مغموره بالدخان و البرهوت
والعین تبکی و تسیل الدموم
و السحاب تمر بدخان الطلقات
این الحدیث عن الامهات
یا ام ابکی و صوّلی بعتابک قبل اللممات
ربک بلمرصاد للطقات
یمهل و لا یهمل
الدنیا والاخره حبلها ممدود
علی من هدر الارواح بلا ذنوب
تحت رکام التراب فی الحروب
جرت دمعة حبً فی خیال السیول
و غطّت الدروب
هنا یوم التلاقی
و انبطشت السدود
للظلم ختمً
یفر نادماٌ منکسراٌ
مدحوراً
من صرخات طفلٍ
نادا این امی وابی و اسرتی یا ودود
لیس لهم اثرً فی الوجود
ذهبت الامال و لم تعود
و جا الحزن و رایات السود
اصبحت دیاری مظلمه
لا مدرسة فیها و لا معلمه
و الانهار منکوبه
و المیاه تراهقت
و الارض انغدرت
و کل من فیها سافرت الی یومً
یهان فیه المراء ام یکرم
و تبقی دموع بکاء الاطفال
تجول فی کل ضمیرٍ حیٍ الی ما لا نهایه
جاسم ثعلبی (حسّانی) 06/06/1392
معنی:
راه گریز
از جنگ ها کجا باید شتافت
بخوانید ای پرندگان سرود فتح
قلب ها در مستی عشق شناورند
دیوار نمی شنود ناله ی خفتگان
در جنگِ تن به تن آسمان خراش ها
با دلباختگان دیار
هر کدام با نوعی تار
وقت آن رسید
تا بچشید زخمِ روزگار
پرده های حجب برداشته شد
زیر سایه ی بخشش و ستمدیدگی
ماه بغض کرد ، ستاره ها گریان
آتش گرفت آسمان
در عالمی که عقل ها خوابند
و منطق تیر باران شد
چه آبرو ریزی ، رقصیدنِ جثه ها در جشن بمب ها
ای خدا پرستان و ای غم دیدگان
جهنمی در صحرا و باغها هویدا شده
عزراییل در تمام خانه ها آمد
می برد پیر و جوان باقی ماندگان
امان کجاست
ای همنوعان
شیشه ها بر سر ها شکست ، انس و جان گریختند
قافله های عشق کوچ کرده
به زیر تل های خاک و سنگ
بدرستی وقت آن رسیده
در جهنم آتشین دنیا پرستان
برای ستمگرانی که تبسم ها را دزدیدند
دسته های مردم در گاز ها خفه شدند
کودکان بی فریاد مردند
بدون لرزش پا و دست
قبرستانها هتل هلهله بازی شد
اما هلهله دلخراش
شهر فوطه رنگین شد ، دست مددی نیست
کجایید ای مدافعین حقوق بشر
از ناله های بی امان مادران بترسید
چه مصیبتی ، قافیه ها در وزن ادغام شد
چه طاقتی
مگر وجدان جهان مرده
مگر ماه رمضان از شعبان جدا شده
مگر خدا پرندگان در آسمان حبس کرده
آزادی حق مطلق روح است در بدن
دین و حدیث و قرآن ورق زده
ای کاش پروردگارمان سوره نداشت
و حکمی در کار نبود
در جنگ و خونریزی
گوش ها کر شدند ، سئوال ها طرح شد
جسد ها در ساحل دید روزگار نیزه خوردند
ای آسمان خون ببار ، پرده بر دار از ستم
ای زمین بگو و فریاد بزن
برای گریز از جنگ جهانی
راه گریز کجاست
کودکان زنده زنده زیر آوارها می میرند
و فضا پر از دود و قلب ها در جستجوی انتقام
و چشم ها گریان ، و خونریزی در کمین
و ابرها مامن گذر تیرها
فریاد مادران به گوش رسید ، داد زدند قبل از مرگ
ستمگر ها رصد شدند ، زور گویان در محاصره اند
فرصتی هست و فرج ما بین ابرو و مژه هاست
ماموران خدا دست به سینه
منتظر ورود گناهکاران
روزی می آید که عشق باز می گردد
گلها از زیر تلهای خاک ظاهر می شوند
خیانت ها نابود
آنجا بهشت می شود
سد های ظلم می ترکد
برای ستم پایانی سخت
همراه با ندامت و خواری
در کوی بصیرت گمراه
از صدا های کودکانه
که می جویند پدران و مادانشان از گرسنگی و تشنگی
از مسافرین دیروز رد پایی نیست
آرزو ها در دلها محو شدند
خاطره ها باز گشتی ندارند
حزن و اندوه با پرچم تاریکی
روسیاه کرده سرزمین صلح
مدرسه ها ویران ، و معلم ها پر پر شدند بدون خداحافظی
رودها خشک
و آب ها به زیر زمین فرا خوانده شد
زمین خود را باخت
ساکنین آن رفتند
به کرامت یا اهانت
و می ماند صحنه ی گریه ی طفلی
در شاه کتاب خاطرات
زنده تا بی نهایت
جاسم ثعلبی (حسّانی) 06/06/1392
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.