سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 15 اسفند 1403
  • روز درختكاري
6 رمضان 1446
    Wednesday 5 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      چهارشنبه ۱۵ اسفند

      رازِ ولایت

      شعری از

      جاسم ثعلبی (حسّانی)

      از دفتر شهر شعر نوع شعر بحر طویل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۴:۳۴ شماره ثبت ۱۷۱۴۸
        بازدید : ۱۲۰۱   |    نظرات : ۲۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      رازِ ولایت قلم یک لحظه در دل گام برداشت خدا در عشقِ خود بی غم نگهــدار ولایت از نبی جوشیده چشـــمه خدیجه با علی پوشیده اســـرار *** کرامت وحی شد بر قلبِ تشنـــه فرشته در غدیرش نجده کردنــد خدا عشقِ ولایت را تکـــان داد جهان با دیده هایش سجده کردند *** ولایت نور عشقِ زندگی شــــــد حسین تابیده نورش در جهانــــی ابوالفضل کاشت کف هایش علم را تو باغستانِ دشتِ زنــــــدگانی *** حسین خونین شد در جنگ کوفه با اشکش آب داده قلبِ ایتـــام اسیران در کرم طیفش نما شــد به دستبندِ فلاکت کوفه تا شــام *** به زاری شد سفر با سر بریـــــده درونِ آفتابِ دل خروشــــــان زمان از نکبتِ اهلِ کـــــــرم را ستم در ظرف حق آهسته جوشان *** خباثت در جهان ظلمی به پا کرد زخون پاکِ شیران گِــل کشیده تو محرابِ امامت پرده بر داشـت به زور از حق و صاحب حق بریده *** به نام او شکستند کاخِ دربــار ندای زینب ای سجاد مقیــود بگو از دردِ دیرینه به این قـوم دلم با سر بریده خفته در دود *** (دعا کرد ای خدا کو قوم و خویشم دلم را باختم در جنگِ پر خـــون کجایی ای علی یک لحظه برگـرد ببین زینبِ تو در غصّه داغــون *** کجایی ای برادر جان کجایـــی چه شد ای صاحبِ عهد و وفایی دلم تشنه شد ای ساقی کوثـر بیا هر گز نگو وقتِ جدایــی *** شکیبا شد زوقتی در گشودنــــــد سر بی تن حسین در جمع کفــــار صدا زد ای برادر کو عزیــــــزان از این ظلم و ستم جان پرده بر دار) *** ببین خون ولایت شد ســرازیر درون اشک و درد وبندِ سجــاد مسیر باقر و صادق و کاظــــم رضا در ظلم حاکم جان ودل داد *** تقی با نقی با عسکری نــــوری صفا دادند فضای گل ربایــــش تو زندان و شکنجه کفر والحــاد به مهدی می رسد جانم فدایـش *** شب تار سحرگاهی نما شــــد ستاره چشم زد نوری درخشان به دستورخدا در غیبتِ خویش سپاهی نام برده شیر میــدان *** گمانم مثل عیسی رفته در غیب خدا می داند و آن یاورانـــش چودریا دیده پرده زد جمالــش به دستور خدا با سرورانـــش *** مسیر سخت حکمت مانده امـروز به دست عالم و محتاط دین است ولایت شاهراه از اادم و نــــوح محمد با علی شبر و حسین است *** ولّی آن شیر مرد و مردِ میدان همین عادل نداردکرس وتختی عدالت در دلش یکتا خدا بـود نمی بازد خدا با درد وسخـتی *** ولی گهواره ای که دل صفــا کرد قسم با جان در این عالم یکی بود فقیر آغوش می کرده و پیــران عرب با عجم در قلبش یکی بود *** عجم: قوم غیر عرب جاسم ثعلبی(حسّانی) 29/05/1392 در چهارمین جشنواره ی سراسری یادمان ولایت در اهواز ترجمه ی این شعر به زبان عربی فرستاده شد.
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2