دوشنبه ۵ آذر
* یادته....!*؟* شعری از محمد
از دفتر تبسم مرد باران نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۴۱ شماره ثبت ۱۶۹۶۹
بازدید : ۷۹۳ | نظرات : ۲۶
|
|
یادته قول داده بودی که کنارمن می مونی
یادته چقدرباتکرار گفتی مرد آسمونی
یادته اون پیرهنی رو ماه بهمن دادی دستم
گفتی از حالا تاآخر هرجایی عاشقت هستم
یادته خیابونارو پابرهنه گزمیکردیم
پاهامون خونی شداما خندیدیم وحظ میکردیم
یادمه اون جا که گفتی عاشقم باش تانمیرم
گفتم این اول راهه توبخوای برات می میرم
یادته گفتم کنارت خستگی معنی نداره
گفتی هی؛ خسته نباشی! اینجوری فایده نداره
باید از نو بگی عشقم ارزش دنیا همینه
دلی که دادم به دستت حالا خوابتو می بینه
توگوشم باگریه گفتی که دوست دارم عزیزم
زندگیمو هرچی باشه من میخوام به پات بریزم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.