يکشنبه ۲ دی
شرح عاشقی شعری از سامان سعیدی
از دفتر تاوان سکوت نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۴۳ شماره ثبت ۱۶۴۶۲
بازدید : ۷۸۰ | نظرات : ۵۲
|
آخرین اشعار ناب سامان سعیدی
|
اشکی که بر گونه نشست از غم حکایت میکند
از لحظه های بیکسی دائم شکایت میکند
وقتی که میریزد زمین با آه سردی همزمان
آن غصه های کهنه را از نو روایت میکند
پرسیدی از درد جنون واگیر دارد عاشقی؟
گفتم اگر اهل دلی آری سرایت میکند
گر بشنوی راز دلم در قصه های عاشقی
از سرنوشتی اینچنین آسان جدایت میکند
خیره مشو در چشم یار وقتی که تنها میشوید
با عشوه ای سوی جنون دل را هدایت میکند
عادت مکن به بودنش در روزگار عاشقی
با دوری از چشمان تو در عشق گدایت میکند
تکرار مشو در چشم یار وقتی که دلتنگ میشوی
در گوشه ای ساکت بشین روزی صدایت میکند
در روزگار عاشقی گر عشق تو یک جانبه است
این سرنوشت بی وفا حتما فدایت میکند
بعد از جدایی - بودنم تنها شبیه معجزه است
میدانم آن مولای من از عشق حمایت میکند
یک جمله از سامان شنو در آخرین بیت غزل
سوی خدا که میروی از غم رهایت میکند.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.