جمعه ۲۵ آبان
|
آخرین اشعار ناب ايرج اميري
|
1-
با همه دير آمدنهايم باور كنيد زود به زود از كوچه هاي خاطراتم رد ميشويد!
2-
خوب از خاطراتم مي گريزي؟! شادي!
3-
وحشتناك است ، تك و تنها به مقصد مريخ ؛ حتي اگر تمام ماهواره ها تمام تصاوير زمين را برايت مخابره كنند!
4-
يادمان رفت (ماندن) هم صرف شدني است . آنقدر گفتند:" فعل رفتن را صرف كنيد ."
5-
غزل! سامان نداري كمي باران نداري
دلي پرغصه دارم لبي خندان نداري؟!
6-
گفتم: آهاي جماعت! من رفتم . كودكي خنديد و گفت : آمدي برايم سوغات بياور.
نمي دانست آمدني نيستم!
7-
چه زيباست وقتي با چشمانت روز را از خورشيد هديه مي گيري و با همان نگاه شب را...
8-
و مرگ تنها ترك نفس كشيدن نيست يا قهر از گشودن چشم!
مرگ بي خبري از دلي ست كه دم در نشسته به انتظار
يا چشمي كه راهش را كشيده تا دم كوچه
----------------------------------------------------پ ن----------------------------------------
دوستان سلام ، اينها هيجانات قلم هستند و من ادعاي شعر بودن آنها را ندارم.
مي دانيد كه دوست تر م دارم به نقد كشيده شوم. ايرج
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.