پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )
آخرین اشعار ناب ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )
|
قدری نهان گریست
آهستـه ولی الامان گـریست
در آینه ی دل به تماشای من نشست
یک نوحه خواند در نظرم ناله کشید آسمان گریست
دلگیر گشتم از همه حتّی ز خویشتن
وقتی که یارم آنچنان گریست
وقتی روان گریست
.
روزی پـدر نبـود
مادر نبود و این پسر نبود
در خاک نبودم که خورم حسرت افلاک
این کالبـد و سادگی و خـون دل و درد سر نبـود
بازیـچه ی گنـدم شدم و غـافل مـردم
پس طرح هوس را اگر نبود
جان در خطر نبود
.
یارم شکست آه
دل بر زمین خسته بست آه
ای وای بـر منی کـه ننوشیدمش زلال
آنـدم کـه در کویـر دلـم جنـاب دلبـر نشست آه
از من جدا شوید که مشغول غصّه ام
بسیار سرم شلوغ است آه
شادی گسست آه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.