يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر علی رحمانی ( درویش )
آخرین اشعار ناب علی رحمانی ( درویش )
|
دی شب که به جای من خیال آنجا بود
جمعی ز رجال بیخیال آنجا بود
تالار بزرگ و چینش قالی ها
اسما خدای ذوالجلال آنجا بود
جشنی به فراخور بزرگ اندیشان
بزمی به حساب یک وصال آنجا بود
در سور و صفای آن شب یلدایی
خوراک لذیذ و ایده آل آنجا بود
صد خادمه و کنیزکی زیبا رو
صد چشمه و صد نحر زلال آنجا بود
صد مطرب شیرین دهن و خنیاگر
صد مرحله از کسب کمال آنجا بود
صد ساقی و صد اریکه ی بی همتا
صد تخت بزرگ بی مثال آنجا بود
صد ساغر و صد غافله ی خوشبختی
صد بار شتر ارز و ریال آنجا بود
آهو صفتی به صد ادا میرقصید
شوریدگی و حسن غزال آنجا بود
افسون گری از طوایف طنازان
رقاصه ی صاحب مدال آنجا بود
در سایه ی آن جلالت رویایی
یک کاخ عظیم و بی زوال آنجا بود
در وقت سحر رمیده شد چون خوابم
دیدم که ستاره ی شمال آنجا بود
در سینه ی کوه و در دل باغ عشق
آن مزرعه و میوه ی کال آنجا بود
*درویش *حزین و بی ریا و تنها
سر گشته از آن خواب و خیال آنجا بود
ممنون از اینکه لحظاتی را مهمان باغ شعرم بودید. چشم براه راهنمایی و نظرات ادیبانه ی تان هستم . ارادتمندتان درویش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.