دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
دیگر
این حوالی
گناهکاران
برایم دست نمیزنند
وقتی جمعه ها
با تو حرف میزنم..
قدیما
جمعه که میشد
گناه بودو
گناهکار حاضر
منم روسیاه
یادت را مفت می باختم..
عاقبت یکروز
غزل بازگشت خواندم
سخت بود برایم
اما
گناهای ماندگاررا
دور انداختم.
این حوالی ها
زمانه فرق کرده
حال
گناهکاران
شب را به صبح میرسانند..
یادش سرمستم میکند
وقتی آنشب
از شرم گناهانم یادت افتادم
آنچنان
یادت از آرامش بود و
نامت پر از بخشش
احساس کردم
در عمرم
پی گناه نیفتادم..
قرن هاست
آدمهایت گناه میکنند
بی آنکه بترسند
خطا میکنند
میدانند اشتباه می کنند
اما چه سود
فقط به خودشان جفا می کنند
ساده میگویم
روسیاهی همیشه
به ذغال میماند..
هر شب که ذکر نامش میخوانم
به خیال ساده ام میزند
فرشتگان می آیند و
گناهای ما را تا صبح جارو میکنند..
خدا همیشه مال ماهاست
اینجا
از من هایت خسته شدی
به خدا سلام کن
به همین سادگی
بیقرار است
جوابت را بدهد..
عبدالله خسروی(پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.