حاجی کجا با این شتاب
رویت چرا پر التهاب؟
چون میروی با همسفر
کمتر شود این اضطراب
نوری که بر قلبت شتافت
باشد دلیلش آفتاب
خود را مهیا کن یقین
آید ترا گاه جواب
پا را نهادی در رکاب
بیشتربخوان کمتر بخواب
از قلب خود زنگار را
بزدای و بنما انقلاب
آنجا روی یادی بکن
از این حقیر مستطاب
در مشعر و رمی و منا
باشد دعا را مستجاب
حج با دل بی کین برو
پایین بیاور این حباب
در پرده هیچ کاری نکن
بردار از خود این حجاب
حج درحقیقت در دلست
دل را بشویید با گلاب
آنجا همش سنگ وگِلست
آبی نبینی جز سراب
شاید که تمرین کردنت
بهتر نوازی از رباب
می بگذرد یک ماه زود
چون عمر ماو چون شهاب
ذهاب را چسبیده ای
فکری بکن بهر ایاب
مویم اگر بینی سپید
گشته نشد در آسیاب
از من شنو روحت بچسب
جسمت شود سهم تراب
خود میروی در سمت او
یا او کشاند این قلاب
حال خراب انجا خوشست
محکم ببندید این طناب
عالی تویی عالی نسب
حاجی شوی بااین حساب
امیدوارم لطف حق
تعدیل بنماید عذاب
طوری نماید خلق را
نه سیخ بسوزه نه کباب
مقبول حج مشکور سعی
شد مفتخر این انتخاب
نیکو شود انجام آن
پایان پذیرد این کتاب
بسیارعالی و زیباسرودی بود
درودبر افکار نابتان بزرگوار