جمعه ۵ ارديبهشت
مادرم شعری از رسول رفیقی
از دفتر اتاق من نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۶ روز پیش شماره ثبت ۱۳۷۱۳۱
بازدید : ۶۱ | نظرات : ۷
|
آخرین اشعار ناب رسول رفیقی
|
در من تاب و توانش نیست
کین طغیان را باور کنم
گویا زمان ایستاده بود
جایی که سکوت
آخرین کلام تو شد
و انتهای جهان را
در چشمانت دیدیم
انگار سال هاست در شوکم
همین دیروز بود
کنار هم چای خوردیم
وقتی که لبخندت
تضمین آرامشم شد
و گرم ترین جای جهان
بی گمان دست های توست
پناهگاهم بود
برای تو مینویسم
وقتی که لرزش دست هایم
یارای نگه داری قلم ندارند
عاشقانه ترین عشق
در ساعاتِ نبودنت
انگار تمام وزنه های دنیا
به پاهایم بسته شده
که توان ایستادنی نیست
من تسلیم تو ام
اجازه بده
زیر سایه سار تو
تا ابد ساکن بمانم
چرا که هیچ معمنی
بسان تو نخواهد بود
هنوز آوای مستانه ی کلامت
از جای جای این ملک حس می شود
که دیوانه وار من را
به جستجوی تو می کشاند
بیا و ببین کسی اینجاست
برای تو جان می دهد
ببین زمین بدون تو
جام زهر به لیوانم
هدیه می دهد
که از این دژاوو
به انزوا میرسم.
رسول رفیقی
فروردین ۱۴۰۴
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما
ظریفنهاد اندیشمندانه نوشتید.
خداوند حفیظِ مادرِ ارجمندِ شما
و تمام پدران و مادران ارجمند جهان باشد.
کاربرد اصطلاح علمی آشناپنداری دژاوو در اثنای کلام
برای خوانندگان آگاهیبخش خواهد بود .