سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        آخرین قطره ی این جام تهی را تو بنوش .

        شعری از

        حسین دلجویی

        از دفتر بخاطر چشمانش نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۱۸ شماره ثبت ۱۳۶۶۹
          بازدید : ۸۵۲   |    نظرات : ۶۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین دلجویی

        از تو می باید گفت... از تو ای پاک ، نجیب... از تو ای حرمت عشق... از تو ای یار ، حبیب.. از تو آدم ، حوا........... از تو ای مجرم پرونده ی سیب از تو ای قله ی سرشار شکوه.. از تو ای سینه ی سینین نجات... از تو ای روح نجابت ، ای کوه... از تو ای مهر، شفیق ، از تو ای دوست ، رفیق.... *** از تو باید گفتن ، از تو باید سفتن... از گل و برگ درختان گفتی روشن و پاک و مطهر به بلندای کلام ساده از نم نم باران گفتی... چه درخشان گفتی.. از صفا و دل انسان گفتی... از تو می باید گفت... از تو ای پاکتر از شبنم صبح... و تو سرشار تر از نم نم صبح... تو غنی از همه خوبی ، گل فروردینی آیتی ، آیت پاکی ، تو خودت آئینی... گر چه در نور تجلای ادب پروینی .... تو برای غم امروز دلم تضمینی... *** با زهم حرف بزن ، باز هم شعر بخوان ای نوایت همه عشق ، با من خسته بمان... از فراسوی خدا سوی دلم آمده ای.. از همان خطه ی شور... از همان باغ امید از همان شوق حضور ، از همان جلوه ی نور... من نگویم که تو آسان به دلم آمده ای.. و نه ارزان ، ای دوست تو گران مایه ترین گوهر درج ادبی.. شهد شعری ، غزلی نخل افراشته در باغ بمی حاوی شهد کلام.... شهد شیرین مرامی ، رطبی... ندهم از دستت ، ندهم ارزانت.. *** با دلم حرف بزن ، باز هم شعر بخوان... «زندگی صحنه زیبا ی هنرمندی ماست» * «هر کسی نقش خودش خواند و از صحنه رود» * زندگی جلوه ی رویایی اندیشه ی ماست... زندگی چون شعر است «زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد» * «زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد » * زندگی شعر خداست... شعر در جان و تن و ریشه و اندیشه ی ماست من که خوشبخت ترین مرد جهانم امروز مثل یک کوزه ی آب مثل یک جام شراب مست جوش و غلیانم امروز.. چون توهستی یارم چون تویی دلدارم... چون تو را من دارم... با دلم حرف بزن و کمی شعر بخوان.. با تو احساس غریبی دارم شاعرم ، حس عجیبی دارم.. با من خسته بمان، غزل مهر بخوان *** شاید این جمله که میخوانی تو آخرین قطره ی ته مانده ی جامم باشد شاید این شعر و شعور آخرین حرف من و شعر و کلامم باشد «آخرین قطره ی این جام تهی را تو بنوش» * با دلم حرف بزن... تا خدا گرم بجوش.. سخن از مهر بگو... ، باز هم شعر بخوان ای نوایت همه شوق ، ای وجودت همه جان ... با من خسته بمان... با من خسته بمان... *** ** * ===== با یک دنیا عشق .... .
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2