صبح است و دلم باز هوایی شده ای عیش
تا باز شود همسفر فکر و خیالت
تا تو برود گم بشود از خود بی خود
دیگر تو و آن سمت نگاهت
دیگر تو وآن گوشه چشمت
دیگر تو وآن پلک زدنهای قشنگت
دیگر تو وآن عشوه ناگه که ربودی
یکجا همه و تام و تمامم
هرگز زمن و خاطر و یادم
دیگر نروند از پس ذهنم
دیگر تو نشستی به دل و جان
دیگر تو شدی مالک ذهنم
دیگر دگری نیست فقط هست تو هستی
ای منشا مستی
شکرفت و یقین گشت ومسجل
تو حضرت حوای نخستین من هستی
آن کس که به من سیب بداد و
از عرش مرا سوی زمین راند
بی شک خودتو بود خود تو
کین گونه دلم گشته خمارش
آدم شده ناز نگاهای تو هستم
اینککه زمین گیر تو هستم
ای عشق...
سبب...
باعث و بانی...
ای مالک و مرهم....
دلیلم....
برهان تویی و وصل به قلبم
آغاز و سرانجام و نهایت
ای بود تو بودم....وجودم....
سهم دل و جانم توکه باشی
دنیا به کام است
کامم به پر عیش تو شدکام ای عشقترین عشق
ای حضرت جان بخش
نفس ....ای تپش جان
ای جان جهان ...جان جهانم....
صبحت پر از ناز و ترنم
صبحت پر از شور و شعف...شوق مضاعف
صبحت پر از عشو پر از ناز و کرشمه
صبحت به قشنگی گل لبخند
صبحی که تو باشی
غزل است و شه بیت خودش آید و زیبا
خودجوش نشیند به دل صبح
شه بیت غزل ....شاه دل و جان
در لحظه و هر ثانیه هر دم
شوقی و شعف شیفتگی با تو به معنا برسد جان
سلطان جهان
جان دل و جان
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
با عشق تورا دوست بدارم
بداهه ای ناقابل تقدیم شعرزیبای شما بزرگوارعزیز عید نوروز وعید فطر صفای این همه شادی است در ابتدای بهار عطر این همه گل است در هوای بهار عید بهار نوروز و عید قطرت انسانیت برشما مبارک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.