عمریست که با یاد تو شبهام سحر شد
با یاد تو تاریکی شب - قرص قَمر شد
من در به در زلف سیاهت شده بودم
سهم دلم از عشق فقط آه و شرر شد
آن روز که تقسیم نمودند محبت
ازعشق شما قسمت من دیده تر شد
من مهر شما را به ازای چه گرفتم ؟!
این مهر برایم شرف شمس و گوهر شد
من بحر گدایی به حضور تو رسیدم
از یُمن نگاه تو - کلام پُر ثمر شد
انگار نه انگار که من غرق گناهم
بر سفره تو هرکه نشست معتبر شد
پرونده سنگینِ پر از جرم و گناهم
با لطف تو حکم اَبدم صرف نظر شد
این زندگی سخت و همه تلخی و تُرشی
با یاد تو شیرین ترِ از شهد و شکر شد
ما از رخ معشوقه خود والح و حیران
آنکس که نظر کرد به تو اهل بَصر شد
آقا شده ام از دم و دستگاه تو آقا
آموختهٔ مکتب تو مرد خطر شد
من اوج گرفتم به ولای علی و آل
آنکه نشده اهل وَلا اهل ضرر شد
در درس شما یک جلسه بیش نبودم
آنـرا که گدای تو شده صاحب اثر شد
افسوس که در جامعه فیک مجازی
دینداری ما مذهبیان خاک به سر شد
هر شب به تمنای وصال تو نشستم
چون صبح رسید یاد تو هم مختصرشد
شبها مسلمان شدم و اهل عبادت
چون روز شد ایمان من اما و اگرشد
مسجد که رسیدم پی سجاده و تسبیح
فردا که به بازار شدم عمر هَدر شد
✍️ سید محسن نصرالهی
بسیار زیبااااست..