دوشنبه ۳ دی
مرگ رنگ! شعری از حسن غفاري
از دفتر كوير نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ ۲۳:۱۰ شماره ثبت ۱۳۵۴۱
بازدید : ۷۸۲ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب حسن غفاري
|
روبهی دیدم شتابان در میان کوچه ها!
جامعه اش کوتاه!
چشمانش سیاه!
می گریزد او هراسان
سر در هوا!
عابری پرسید:
ای زیبای شهر!
از چه می گریزی؟
دام ما خالیست!
بیا در دام ما!
در جوابش گفت روبه حیلت سرشت!
کدخدای ده
در فکر شکار بره هاست!
هر چه بره می بیند
شکارش می کند
می برد در باغ بالا!
باز پرسید زائر زائیده افکار ما!
ترس تو از چیست؟!
روبهان را با بره ها
کینه ای دیرینه است
باز پاسخ گفت روبه مکار ما!
مدتی است با گرگ ها هم پیمان شدم!
با لباس بره ها
می روم در میان گله ها!
می فریبم بره های ساده را!
می برم با خود
برای گرگ ها !. . .
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.