غروب

درود برشما
بسیار زیباست

قشنگععع... خیلی هم قشنگعععع...

مثل ستاره‌ای که
هزار سال نوریِ پیش مُرده‌ست
خودم را در آینه می‌بینم:
تَنم
روی دست‌هایم مانده
شبیه دیوار شرمنده‌ای که
در آوار زلزله نریخته‌ست...

اندوهگینم

اندوهگین‌ست
که در سی و چند سالگی
به رابطه‌ی خونی‌ات
با غروب پی ببری
و
به خاطر شب نخوابی‌های زیادی که داشته‌ای
عمر بیداریت
روبه انتها باشد
و
انگشتت را...

(لعنتی
انگشتانم را در مویِ کسی که
دوستش دارم جا گذاشته ام )

بسیار عالی و بااحساس
درود بر جناب رجبی ارجمند
سلامت و ثروتمند باشید

درود بزرگوار
دلنشین و زیباست
به سبک مخصوص خودت

درود شاعر عزیز
شهادت مظلومانه هفتمین اختر آسمان عصمت و طهارت حضرت امام موسی کاظم (ع) باب‌الحوائج را تسلیت عرض می‌کنیم
"چهار ده سال آن غریب بینوا
بود در زندان اسیر و مبتلا
شب که میشد ناله اش تاثیر داشت
درد و دل با حلقه زنجیر داشت
ای خدا یا چون کنم زین ماجرا
دوری فاطمه و هجر رضا"

بسیار زیبا
قلمتون سبز
پایدارواستوارباشید

سلام و درود دوست عزیز

رعایت علامت گذاری در شعر مهم
و در سپید بسیار مهمتر است

موفق باشید

درود
مثل همیشه
زیبا و دلنشین
سروده اید
⚘⚘⚘⚘
رقص قلمتان ابدی

درود حسام عزیز خودم. بسیار تا بسیار زیبا و خوب. البته «سال نوری» واحد فاصله و طول است نه زمان اما خب این هم یک جور گریز از نُرم است. مثل «بعد از هزار فرسنگ زندگی کردن».
بسیار شعرت را دوست دارم و از آن تاثیر میگیرم

درود بر جناب رجبی
خیلی زیباست

به خاطر شب نخوابی های زیادی
که داشته ای
عمر بیداریت
روبه انتها باشد

شبیه دیوار شرمنده ای که در آوار زلزله نریخته ست
درود بر برادر عزیزم حسام جان
چقدر قشنگ و پر احساس بود،لذت بردم
دست مریزاد 👏👏
قلمت نویسا و دلت بی غم🙏🤍🌹

درود برشما شاعر گرامی
شعرتان زیبا بود

درود جناب رجبی زیبا بود