دوشنبه ۸ بهمن
آسمان اشک ش را بر گونه ی زمین فرو ریخت.... شعری از دانیال فریادی
از دفتر طلوعی دیگر نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۵۳۷۴
بازدید : ۱۰۸ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب دانیال فریادی
|
آسمان اشک ش را
بر گونه ی زمین فرو ریخت
زمین خوشحال
به کشتزار پنبه چشمک زد
شاخه ی شکسته را
بلبلی تسکین داد
لانه ی کنجشک هارا
طوفان در امان گذاشت
و درختی که هر سال
توت قرمز می داد
به لب های تبر هیزم شکن بوسه زد
راننده ی اتوبوسی
که هر ایستگاه با احترام
نگه می داشت
از دست دختر گل فروش
گل هدیه گرفت...
سحر پشت ميله های
پنجره ی بسته
فالگوش ایستاد...
کسی گفت
کسی پنهان
پشت سایه ی ماه
در انتظار تابش خورشید
ایستاده است...
هاشم در راه مدرسه
روی برف ها نوشت
تا عید فقط یک هفته مانده است
و
پدرش
خاطرات کودکیش را
هر صبح
گوشه ی باغچه می کاشت
تا بهار آینده
سبز شود
و مادرش
گلدوزی های
کار درستش را
در بازار عید به حراج گذاشت
سحر باز فالگوش ایستاد..
کسی گفت...
من هر روز صبح
بخشش م را لای گیسوان باد می پاشم
با تشکر
دانیال فریادی
با نقد خویش راهگشا باشیم
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود خدمت شما استاد بزرگوارم ممنون از نظر لطف شما سپاس | |
|
سلام و درود خدمت شما استاد بزرگوار ممنون از نظر لطف شما درست می فرمایید کلا باید ویرایش شود ممنون از شما که به این بنده سر زدید همیشه لطافت شما بر ما عیان است سلامت باشید و سبز | |
|
سلام دورد به استاد شریف ممنون از نظر لطف شما پاینده باشید و شاد | |
|
سلام و درود خدمت شما دوست گرامی ممنون از بازدید شما از صحفه مم بله درست میفرمایند اجتیاج به ویرایش اساسی دارد سلامت باشید و شاد | |
|
سلام و دورد به شما بانوی گرامی ممنون از ریزبینی شما ..درست می فرمایند در کل این شعر به یک ویرایش حسابی احتیاج داد بازم ممنون از نظر لطف شما سلامت باشید و شاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اجتماعی بسیار زیبا و موثر بود