شنبه ۱۵ دی
م.م شعری از مسعود معادی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ ۴ روز پیش شماره ثبت ۱۳۴۸۲۴
بازدید : ۷۰ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مسعود معادی
|
مادامم
می دانم
این ابرهای ریخته شده
بر گونه های زیبایت
تو را تا انتهای زخم های پریشانت
می کشانند
می دانم..!
اما
هرزگاهی بگذار
شِکوِهایت در مسیر باد های مخالف
از تو پرواز کنند
هرزگاهی بگذار
کلافی از آن زلفکان آشفته ات
برای جهانم بافت شود
تا از این کوه های پر درد
به نرمی قدم هایشان
حریری کاهدانه بسازم
و واژه ها را در شیب تن شان
چنان وارانه بنشانم
که از موسیقی قامت تو
زیباترین ادیب
زاییده شود
مادامم،
بی درنگ این جهان
از الفبای تو آغاز می شود
و زمین با همان اولین تعارفی که زدی
گِرد شده
در جیب کیف دستی ات
باز کن
باز کن تا ببینی
که جاوادنگی جهان
از قاب تماشای تو سروده می شود
باز کن
تا بدون هیچ شک و شائبه ای
بدون هیچ شکست و بستی
دوباره زنی زیبا متولد شوی
بدآنسان
که روزی خورشید
از سرانگشت
خداوندی دیگر
جوانه زند"
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.