چهارشنبه ۱۷ بهمن
چخان شعری از حمید شیخی
از دفتر کما نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ ۰۱:۱۹ شماره ثبت ۱۳۴۵۷۱
بازدید : ۴۹ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب حمید شیخی
|
گر چخان کردم دلم مجبور بود
چوب بالای سرم از زور بود
من پذیرفتم که دست روزگار
از نوازش کردن من دور بود
راست میگفتند بی مال و منال
همنشین ما فقط در گور بود
چشم وا کردم درون خانه ای
که به نان خالی اش مشهور بود
هم تو میدانی و من شاه و گدا
که سرانجامش خوراک مور بود
در ستیزِ فقر و فرزند آوری
باز می گویند اجاق اش کور بود
کور مغزان چون قضاوت میکنند
کی بدانند باطنم از نور بود
در وجودم عشق سلطانی کند
عاشقان را این حقارت زور بود
|
|
نقدها و نظرات
|
درود فراوان مرا پذیرا باشید. | |
|
درود بر شما استاد بزرگوار | |
|
درود بر جناب صادقی عزیز | |
|
درود استاد | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دغدغه مند و غمگنانه قلم زدید
به امید روز های بهتر