سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 29 دی 1403
    19 رجب 1446
      Saturday 18 Jan 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        دو چیز در جهان بی انتهاست: عظمت جهان و حماقت بشر انیشتین

        شنبه ۲۹ دی

        مادرم را دیدم...

        شعری از

        مهتاب ایزدسرشت (مه)

        از دفتر مهتاب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۳ ۲۲:۲۳ شماره ثبت ۱۳۴۲۷۹
          بازدید : ۶۸   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهتاب ایزدسرشت (مه)

        مادرم را دیدم با دو کفش بی مار....
        داشت ازآن می خورد روز و شب ازاجبار
        لنگ کفشی کهنه مال سال های پیش
        تنگ تنگ بود ولی مثل دسته گل می داشت
        نام اوزهرا بود مادر دریا بود
        چون همه ی مادر ها گیسش از گل ها بود
        درهمین روزی قیمه،قرمه نذری عاقبت برپا بود
        کفش انگشت در خواب چون حریری زیبا
        پا به کفشش کردم،تنگ وسخت درپا بود
        جای قابلمه اوداشت، کفشی از چرم بزرگ
        بند هایش،پوتین..جای آش آنجایود
        قیمه دیدم،قیمه توی کفش ریخته بود
        تاکه حملش کند وشکمی سیرکند
        من که دیدم این خواب،بس تعجب کردم
        جای روزی درخواب،کفش تنگی ست چرا
        پر زنعمت یادت مادرم هر روزت
        وقت تنگ ست ولی
        ناگهان روزی تو پر زغلات زیاد
        پر زنان گندم ،پرشود هر روزت...
        م.مهتاب
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر خانوم ایزدسرشت عزیز خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بانو
        روح همه مادران رخ در نقاب خاک کشیده شاد خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ ۰۸:۰۹
        خندانک خندانک خندانک
        رسول دبیر (نافذ)
        دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ ۰۸:۵۹
        ⚘⚘⚘⚘
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ ۰۹:۳۴
        سرودی بسیار زیبا .دلنشن ودلچسب بود
        همواره پاینده باشی
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        دوشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۳ ۱۰:۰۱
        باسلام و
        تشکرازحضور زیبای استادان محترم
        سپاس
        کفش انگشت نیست کفش تنگش ،تصحیح میکنم
        سیده نسترن طالب زاده
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما گرامی
        زیباست
        داستانی بومی در برخی نقاط شمال ایران وجود دارد، با این مضمون که کفش ابریشم دختر خانی در سیلاب میرود، چادر سوسک زرینی میشود، سپس پرده خانه ی قورباغه و..
        تداعی گر سیر زیبا و دلنشینی که در سرایش داشت
        باشید و بیافرینید به مهر و دوستی
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بانوی گرانقدر
        شعرتان جاوید
        زیبا بود خندانک خندانک : خندانک
        برات اله قربان نژاد(برات)
        حدود ۱ ماه پیش
        درودتان
        قلمتان نویسا خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5