دنیام را چطور بی تو بسازم
دنیا چه بد چه خوب
با تو بهتر از هر چی هست به حالم
اگر چه شکسته بالم
به طوفان گرفتارم
درد ها به با رید ن به من به حالم
واهمه دارم به لحظه ای ترا ندارم
اگر ترا ندارم مردن هست بهتر به زندگی به حالم
روز و شب اگر ترا ندارم به اشک و نالم
به آتش زدند خود به حالم
ای بهتر از بود بقایم
تا ترا دارم غمی ندارم
آشفته حالم
فهمیدم که ارزش عشق ترا ندارم
من فقیرو بینوایم به درگاه تو به جانم
شکسته حالم
ترسم به رفتن تو به جانم
اما خوشحالم
همیشه مهر لطف و عشق تو دیدم به جانم
افسون تو افتاده به حالم
در قفس تو افتاده ام هرگز نه نالم
کلیدی به رهایی من نخواهم
به لحظه ای با تو بودن
و نگاه تو به وجودم به بالم
عشق تو دارم دگر آرزوی ندارم من نخواهم
اگر ترا ندارم یاد تو همیشه دارم
بهترین ثروت هست و دارو ندارم
چو شفای هر دردی که دارم
به بوی تو مست و به حالم
وقتی ترا دارم غمی ندارم
به عشق تو همیشه مانم
زندگی تنها به آنم
چیزی جز آن ارزش ندانم
ای بهتر از بود و بقایم