سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        نباشی

        شعری از

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        از دفتر واژه های بی سرزمین نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۱۶ شماره ثبت ۱۳۳۰۵
          بازدید : ۹۸۱   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
        آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)

        نباشی کوچه ها سرد است

        نگاه عابران سرد است

        زمین و آسمان سرد است

        زمستان سرد و طولانی است

        سکوت برف سنگین است

        خزان مستانه میخندد

        دلم غمگین غمگین است

        تمام باورم یخ زد

        زمستان فصل خوبی نیست

        برای شعرهای من

        غمت سر فصل خوبی نیست

        خزان بیهوده تکراری است

        چه طوفانی به پا کرده

        تکیده شاخ و برگ من

        تکیدن رسم خوبی نیست

        بیا بنشین کنار من

        به شعرم دل بده همدم

        عقابان تیز چنگالند

        پریدن فکر خوبی نیست

        بیا برگرد.بهاران رفت

        خزان شد.سبزه زاران رفت

        بیا برگرد.جوانی رفت

        غرورم رفت

        تمام آبرویم رفت

        ببین رسوای رسوایم

        تمام شهر فهمیدند

        نفهمیدی چه دلخونم

        دم از منطق نزن با من

        که من مجنون مجنونم

        خمیدم زیر بار غم

        چه سنگین است این ماتم

        خزان پیچیده در کوچه

        زمستان خیمه بر پا کرد

        بیا برگرد پرستو رفت

        قناری در قفس جان داد

        تمام شاخه ها خشکید

        شقایق ساده پر پر شد

        مرا گم کرده ای شاید

        نمیابی مرا شاید

        دلت را کشته ای شاید

        چنان آسوده میخوابی

        نمیدانی چه بیمارم

        کنار دفتر شعرم

        تمام سال بیدارم

        خیالی نیست جوابم کن

        بزن بشکن خرابم کن

        زبانم در دهان خشکید

        نگاهم بر درت خشکید

        دلم خشکید

        غمت بر گونه ام خشکید

        نبودی اشک هم خشکید

        دچار خستگیهایم

        کنار کوه غمهایم

        ببین تنهای تنهایم.

        نمی آیی.نمی آیی

        من از این غصه میمیرم

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4