سه شنبه ۶ آذر
روزمرگی شعری از سیروس کامجو موحد
از دفتر خرمگس نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۲ ۲۱:۱۳ شماره ثبت ۱۳۲۸۹
بازدید : ۶۲۰ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر سیروس کامجو موحد
آخرین اشعار ناب سیروس کامجو موحد
|
روزمرگی
شکر خدا
صبح شده باز
پنجره های خونمون
حنجره های بستمون
عقده های نگفتمون
باز شده باز
لحاف گل گلی
گرم نشده
برو کنار
صدای نن جونم
میگه
بیدار شو پسر
صبح شده باز
بابات ولی خوابه هنوز
داداش بزرگمم
تو رختخواب
لم داداه باز
شکر خدا
همه چی روبه راهه
سفره صبحونمون
روی قالی
وسط حال خونه
بوی کپک
بوی پنیر
بوی خدا
چه حالی داری
وای
شکر خدا
نن جونم
مثل همیشه
کپک ها رو کنار زده
پنیر خشکیدمونو
ببین چه خوب
با آب و تاب
آبش زده
شکر خدا
چای سفید
عطر گل محمدی
شاخه نبات
جهاز خانوم باجی
صبحونه رو
زدیم به رگ
شکر خدا
شلوار و پراهنمو
پیدا کنم
وصله هاشم
خب
مد شده باز
پس دیگه
چی کم دارم
راهی خیابونا بشم
مهندسی
برا
مش رضا
کربلایی احمد
بکنم
شکر خدا
میوه کارمو دادن
نرسیده کال کال
میوه های
باغمو چیدم
شکر خدا
نهار شده
بابام از خواب پا شده
سفره نهار
تو ایون خونه
مثل همیشه
پهن پهن
نون و پنیر صبحونه
سیر شدم
بس دیگه
پسر پا شو برو
یه سر به کارخونه
شکر خدا
ارث بابا
خیابونا
کارخونه ها
همش مال منه
صرافی ها
بازارچه ها
شب نشده
خسته شدم
شکر خدا
سفره شام
تو آشپز خونه
پهن بازمم
مثل همیشه
بابام خوابه
نن جونم توایونه
داداش بزرگمم
رفته از خونه
نون و پنیر صبحونه
نوش جونم
شکر خدا
شب رسیدش
یه بالش
یه لحاف
بازم که خیس بالش
صورت نن جونم
چرا
خیس شده باز
شب رسیده
سرمو رو بالش
ول میکنم
شکر خدا
صبح شده باز.......
1391/3/19
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.