طعنه

طرب‌انگیز و زیباست...
درود بر شما بزرگوار
روز پر خیر و برکتی داشته باشید

درود شاعر ارجمند
السلام علیک یا اباعبدالله…
اربعین حسینی تسلیت…
التماس دعا

درود بر آقا یاسر قادری دوست و برادر بزرگترم. قبل از هر چیز خیلی خوشحالم که شعری از شما میخوانم در وزنی که احتمالا این شعر اولین تجربه شما در آن باشد. وزن «مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن» که وزنی‌ست شدیدا طرب انگیز و از شعرهای مشهور بر این وزن به این موارد میشود اشاره کرد:
تابِ بنفشه می‌دهد، طرّهٔ مشک‌سای تو (حافظ)
آب زنید راه را! هین که نگار می‌رسد! (مولانا)
وزن شعر شما سالم است و چند جا اختیار قلب (تبدیل مفتعلن و مفاعلن به هم) رخ داده است مثل بیت چهارم مصراع اول که البته مجاز است هر چند اجتناب بهتر است.
اما به نظر من، شعر در تعبیر ممکن است ایراداتی داشته باشد.
مثلا در مصراع
چرخ زنم،چو پا زنم،خنجر خود به غم زنم
بین چرخ زدن و پا زدن با «خنجر زدن به غم» رابطه مشهودی وجود ندارد هر چند اگر چرخ زدن و پا زدن را به رقص و وجد تعبیر کنیم می‌توان تفسیر کرد ولی پیام شعر رسا نیست.
ترکیب «صورتِ صف به صف» تصویر پیچیده ای را القا می‌کند اما برای دلچسب بودن با خواننده حسی از آن بگیرد (شاید هم اصطلاحی ست که من از آن خبر ندارم).
درباره «من نه منم» و «نه تو تویی» و امثال این موارد: گفتن این سخنان ابدا اشکالی ندارد ولی بهتر است در فرم و بیانی جدید باشد چون این جمله شطح وار «من نه منم»را هزار بار به کاربرده اند؛ مثلا حسین منزوی می‌گوید:
ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی!!!
و اصلا بخشی از رسالت شاعر همین زنده کردن مضامین قبلی با بیان و فرمی جدید است.
در نهایت این غزل از مولانا را تقدیم میکنم بر همین وزن که الحق شاهکاری ست در دیوان شمس:
آن نفسی که باخودی یار چو خار آیدت
وان نفسی که بیخودی... یار چه کار آیدت؟!
آن نفسی که باخودی خود تو شکار پشه‌ای
وان نفسی که بیخودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که باخودی بسته ابر غصه‌ای
وان نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که باخودی یار کناره می‌کند
وان نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که باخودی همچو خزان فسرده‌ای
وان نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بی‌قراریت از طلب قرار تست
طالب بی‌قرار شو تا که قرار آیدت
جمله ناگوارشت از طلب گوارش است
ترک گوارش ار کنی زهر گوار آیدت
جمله بی‌مرادیت از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها همچو نثار آیدت
عاشق جور یار شو عاشق مهر یار نی
تا که نگار نازگر عاشق زار آیدت...

درود ...من با یک آهنگی این شعرو‌ خواندم که خیلی دوست داشتم....
فکر تویی ، ذهن تویی،ذاکر این ذکر تویی
این نه تویی،نه تو تویی،خالق این فکر تویی

بسیار عالی و زیباست
درودها نثارتان
روزگار بکام

درود و احترام

درودتان بزرگوار
توصیف به حقیست
حقیقت چنین است که فرق عقده و عقیده در فلسفه بسیارست، و روانپزشکان بر این باورند، انسانهای رنجور و شکست خورده جذب غم و کاستی و شکسته ها میشوند و به توان ماکزیمم، خوشبختی، تکامل و حسنها را انکار میکنند، در عاشقان شکست خورده که متاسفانه تعدادشان بیش از لشکر چین است، چنین است، حس غمجویی دارند، و توان امیختن با سرچشمه های خورشید برنده برای انها غیرممکن و دردامیز است
پوزش از اطاله کلام در پیج پرارزش ادیبانتان گرانقدر

درود
زیبا و دلنشین و پر معنا
سروده اید
⚘🌺❤
رقص قلمتان ابدی

درود بر شما. وزن زیبایی رو انتخاب کردید
خوش نواختید✨️👌🏻👏🏻
قلمتون مانا🌱

درود شاعر گرانقدر
چقدر زیبا نقش زدین وخوش آهنگ
خیلی متفاوت بودو دلنشین

درود بر جناب قادری عزیز..
زیباااست..

سلام و درود فراوان بر هم اسمی خودم
شعری زیبا و بقول جناب صادقی طرب انگیز
در مصرع اول شاید از نظر مفهمو بهتر باشد بگوییم
چرخ و فلک به هم زنم
در مصرع سوم
شاید بهتر باشد بگوییم طعنه به عاشق نزنم
البته اینها همه از منظر و نگاه بنده ست و هیچ اشکالی ندارد
که شما آنچه در فکر و نگاه خود دارید بگویید
چون شعر شما را خواندم و نظر خواهی کرده بودید گفتم