سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 22 آبان 1403
  • شهادت سيد علي اندرزگو به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1357 هـ ش
11 جمادى الأولى 1446
    Tuesday 12 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۲۲ آبان

      رفاقت پناه است بی بها

      شعری از

      جلیل میاحی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳ ۰۰:۳۰ شماره ثبت ۱۳۱۶۲۸
        بازدید : ۴۸   |    نظرات : ۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر جلیل میاحی

      تپه ای بود در این حوالی
      ریشه کرده بر آن یک نهالی
      چنگ زند ریشه بر زمین
      تا که قوتش کند تامین
      بعد از چند سال
      درختی شد آن نهال
      با احساس و مهربان
      دوستدارِ  پرندگان
      میکردند بر شاخه اش لانه
      می خورند از ثمرش دانه
      جوجه ها شاد و مسحور بودند
      در برگ وشاخه ها مسرور بودند
      چترِ شاخه اش باز می کرد
      تا که گل برایش ناز می کرد
      پرنده ها سر می دادند آواز
      پروانه ها می کردند پرواز
      بر گُل های فریبا
      با رنگ های دلربا
      صبح را آغاز می کردند
      عشق را ابراز می کردند
      برگ و باد همساز می شد
      نوایی طناز می شد
      در گلبرگهای سبز و زیبا
      شبنمی می گشت شینا
      درخت و بلبل، گل و پروانه
      مکانی گشت زیبا و مستانه
      تپه نامی و معروف شد
      از بازدید ها مشعوف شد
      تمام زیبایی بنام تپه رقم خورد
      نقش درخت کامل قلم خورد
      تپه به درخت گفت روزی
      بار سنگین بر سرم بودی
      از برای چه بود این کار پرمشقت
      این همه لطف و این همه محبت
      درخت گفت تو رفیق جُونی
      من رگ و ریشه ام تو خونی
      زنده ام ریشه در اعماقت زده ام
      گر نباشی چوبه ی دار  مرده ام
      در تمام زیبایی شریکیم
      من و تو بهم نزدیکیم
      گل و بلبل، پروانه و چمن
      این زیبایی ازتو و ازمن
      تپه ی مغرور نگاه کرد و خندید
      دل مهربان درخت پیر را ندید
      گفت تو تنها یک درخت پیر هستی
      این زیبایی ندارد به تو هیچ ربطی
      این قدرت و قوت من است
      از آب و خاک این تن است
      دل مهربان درخت شکست
      در غم و غصه فرو نشست
      شاخه و تنه اش لرزید
      برگش ریخت ریشه اش خشکید
      دگر نه سایه بود و نه گل و پروانه
      نه پرنده ای بود در این آشیانه
      درخت خشکید و خمید
      عمرش به پایان رسید
      تپه خود را تنها و بی کس بِدید
      آنگاه باد شدیدی بر تن او وزید
      بر تپه دیگر نماند از آن دلربایی
      دیگر چیزی نماند برای تماشایی
      تپه ی مهجور و درمانده و تنها
      فهمید رفاقت پناهیست بی بها
      زیبایی جهان در رفاقت است
      زینت حیات در صداقت است
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
      آموزنده و زیباست خندانک
      جلیل میاحی
      جلیل میاحی
      شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۵۵
      درود فراوان استاد استکی عزیز و گرامی
      بزرگوار بسیار سپاسگزارم
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۳ ۱۹:۲۲
      سلام شاعر گرامی
      قلم زیبایتان را اجر فراوان باد
      لذت بردم
      درودبر شما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      جلیل میاحی
      شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ ۱۳:۵۹
      درود بیکران استاد انصاری ادیب و فرزانه
      سپاسگزارم بزرگوار خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      8