برگرد
برگرد
بی تو نمیشه سرکرد
باید ، شعر وجودت را کامل ز بر کرد
کوچ تو،
عمر مرا ، کامل زیر و زبر کرد
تویی معنای برکت
انگیزه ای ، برای هرحرکت
با رفتن ات ،
اجل ز بالهام پَر کَند
بی شاهپر چون خروسی هستم بی اوج
این روحِ روبه زوال ، با تو بود ،
اینهمه پل های عبور را فتح کرد
آب حیاتت بود که ،
کام عطشانِ خواستن ام را تر کرد
بی تو همچون اتولی جسمم چپ کرد
درون دره ای مخوف ، یهو خود را یه وَر کرد
بی تو خطام بود ، که یکریز خبط کرد
روحم تا مرز آبادانم تب کرد
شهر خُرم ام ،
بهر آزادیش صبرکرد
خرمشهر آزاد شد ، اما من نه
دعا بسوی رب کرد
حلبیِ روح را بسان زر کرد
هی جَل کرد و، هی جَل کرد
ولی ، نشد که نشد
بی تو نمیشه سرکرد
حتی روح خسته م را دیدم شرّ کرد
بوته های آتشزا آورْد و آنرا ، یه تل کرد
پس ازاینکه یه کمی معطل کرد ،
خود را به آتش کشید مثلِ ققنوس
حتی ازخودش قهر کرد
کشیده ای زد ، به گوش ابلیس
گوش شیطان را کر کرد
ای تو انگیزه ی دل ، برای هر حرکت ،
بی تو نمیشه سرکرد
بهمن بیدقی 1403/4/23