به تصویر آید آیا عشق
آنهم عشق بی تای تو ای نایاب هستی بخش
محال است این محال و غیر ممکن
بی گمان حتی
دوصد ها چیره دست بی رقیب و نقش بند چهره و تصویر
زهر کوی و زهر جا و زهر وادی
توان فکر آن را هم ندارند و نخواهند در تخیل داشتن در ذهن
خود ونگوگ
کمال الملک
وحتی خالق تصویر زیبای مونالیزا
زمحمودی که فرش از نقش های او به خود بالد
همان نقاش بی همتا
که بی تا و جهان نام است
به خلق عشق ناب تو
که در جان و دل بیتاب مجنون شاعرِ مخمور و مدهوشت
چنان رخنه نموده
ای خدای عشق....
نیاید در دل تصویر و بوم و نقش و نقاشی
قلم هاشان هم در دستهاشان ایسته کرده و وامانده
توانی در خیال و در قلم هاشان
نبوده ،نیست،ناید بعد این حتی
که تصویری زعشق تو
بدست آرند
زنقاشی گذر کن
شاعران هم مات ومبهوتن
زاول شاعرنامی
که تصویری زجوی مولیان دارد
زمولانا واز خیام و حتی
سعدی و حافظ
به صائب، وحشی و بیدل
خود فردوسی و نیما
نظامی شاعر بی تای عشق پرور
فروغ و احمد شاملو
لطیف واژه ها سهراب
هما خانم میر افشار
وسیمین و خدای واژه ها پونه
همه در حیرت و در خلسه گفتن
خمار واژه ها هستن
چگونه از تو و آن ناز چشمانت
چگونه از شراب شعر جاری در وجود تو
چگونه از تو ای کهنه شراب، ای مستی روز ازل
ای شور و سرمستی
الا ای ناب بیهمتا
ابد در دل
زلیخا....
لیلی....
ای شیرین....
دل وامانده ی مجنون سرمست نگاه بی بدیل تو
چگونه تشنه بی تاب
به نظم آرد نماز ناز چشمانت
الا یا ایها ساقی
هزاران مست خُنیاگر
سکوت و لکنت افتاده
به جان صوت و آواز و نواهاشان
به جایی که
سه گانه در هنر
نقاشی وموسیقی و اشعار
سر تعظیم و تسلیم و سکوت
در نزد تو دارند
تمام تاب بی تابی یه
این دل رَفته ی واداده ی مست تمنا و نیاز
آغشته ی مجنون و آشفته
به تسلیم و نیاز و خواهش و تعظیم
که از روز ازل تا حال
به حیرت لب گزیده با تمامش
محو خواهش گشته و تسلیم
چگونه از تو و ان ناز چشمانت
به شعرش وصف تو خواهد به گُل دارد
که حتی گل خودش شرمنده این است
که در وصف تو او را در مثل آرند
ویا مهتاب و خورشید و جهان و عالم امکان
بدون شک فقط تنها خدا داند
که در وصف تو بر خود بارک الله گفته ای جانا
مرا معذور دار از گفتن یک بیت ای شه بیت زیبای تمام شعر های تر
فقط ای جان...
زجان بر تو زجانم این چنینگویم
مبارک باد بر جانم
وجود ناز این نازی که خالق برخودش تبریک داد و آفرینها گفت
الا ای حضرت دلخواه
شراب ارغوانی....
ای خدای امن و آرامش
به نام نامی یزدان
به جان و بیشتر از جان
تو را ای جان جان دوست می دارم
تو را ای جان جان دوست می دارم
تو را ای جان جان دوست می دارم
#حسین گودرزی"تشنه"
۱۴۰۳/۰۲/۰۳
درود بر شما
نماز ناز چشمانت... دوستداشتنی بود
توان فکر آن را هم ندارند و نخواهند در تخیل داشتن در ذهن...
فکر
تخیل
ذهن
همه از یه قماش هستند... یعنی تکرار صورت گرفتهععع
میدونم که جسارتموو به بزرگواری و مهربانیتان خواهید بخشید
روز پر خیر و برکتی داشته باشید