پنجشنبه ۶ دی
بیخبررفتی شعری از مجنون ملایری
از دفتر جوجه اردک زشت نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۳ تير ۱۴۰۳ ۰۵:۱۶ شماره ثبت ۱۳۰۸۰۷
بازدید : ۵۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب مجنون ملایری
|
پسرمتوچه بی خبر رفتی
ناگهانی به این سفر رفتی
بیتو اینجا چقدر بی تابم
بخدا من نمی برد خوابم
بیتو من خانهام خراب شده
دل ز داشت بدان کباب شده
تلفن کردی و توخندیدی
بعد مرگت تو حال من دیدی
علمودانش توکردهای درخاک
دل بابا زداغ توصدچاک
نیمهشبها ببین که شبگردم
وبه دنبال ماه می گردم
درد ها در دلم فراوان است
همهفصلها زمستان است
فال حافظ دگر نمی گیری
داغکردی مرا سر پیری
شدهام باز مثل دیوانه
خانهامبیتوگشتهویرانه
توخبر از دلم نگو داری
سهممن گشته گریه.وزاری
# بیادتنهاپسرم دکترسامانعبدلی
استادبزرگطبسوزنیوپدرامبدینگ ایران
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خدایش بیامرزد
بسیار تا کرانههای مرز غم؛ سوزناک میسرایید...
دلتون بیغم