جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )
آخرین اشعار ناب افسانه احمدی ( پونه )
|
هر روز و شب به حال دلم گریه می کنم
بر غربت و ملال دلم گریه می کنم
حـرفـی بـرای گفتـن دردم نـدارم و
با چشم های لالِ دلم گریه می کنم
من در میان آینه تنها نشسته ام
بر بـاورِ زوال دلم گـریه می کنم
در خاطرات کهنهٔ پر سوز و بیشمار
از چشمه ی زلالِ دلم گریه می کنم
در سـوگِ تلخِ آشنای رفته از نظر !
بر پیکر هِلال دلم گریه می کنم
جان میکَنم کنج قفس با بالِ زخمی ام
بر این شکسته بالِ دلم گریه می کنم
خم شد تنم از وحشتِ رگبارِ غصه ها
بر ساقه ی نهالِ دلم گریه می کنم
من بی جواب می روم تا مرزِ ناکجا !
با باری از سوالِ دلم گریه می کنم
در سر نمانده شوری از دلدادگی و مهر
با ماندن و جدالِ دلم گریه می کنم
تنهایی ام بر دوش و بی همراهم و غریب
اینجا خودم به حال دلم گریه می کنم
بی خوابم و بیداریِ من درد می کند
در سایه ی خیالِ دلم گریه می کنم
خیری ندیدم از تمام عمرِ بی ثمر
بر مُردنِ حَلال دلم گریه می کنم
یک بوته "پونه" مانده روی دست روزگار
در برزخِ وبالِ دلم گریه می کنم
افسانه_احمدی_پونه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.