امشب ای ساقی از این عالم گریزان آمدم
از همه بیگانگان با چشم گریان آمدم
دیده ام در این جهان نامردمی ها، زجرها
خسته از حرف زمین ، یکسر پشیمان آمدم
کرده ام دل را زتشویش جهان یکسر جدا
آخر ای زیبای من با نام مهمان آمدم
خوانده ام آواز بلبل درهوایت با وفا
ساغر قلبم غریب و جمله حیران آمدم
گشته ام پنهان ز چشم غصه ها و آه ها
قصر من ، رویای من ، با دست لرزان آمدم
برده ام هر لحظه آتش سینه ها ، میخانه ها
مظهر عشقم ، طریقم ، با دل و جان آمدم
می نویسم شرحه شرحه غمزه ها پیمانه ها
امشب ای زیبای من با قصد جبران آمدم
____________________
به نام زیباترین یار
با سلام خدمت استاید بزرگوار
این شعر تو خواب بهم الهام شد و تا حالا نه در وبلاگم و نه جای دیگه نذاشتم
بیت اولش یادم بود
از خواب بیدار شدم و دنبال خودکار و دفترم رفتم و نوشتم
اگه ایرادی داره به واسطه تن خاکی و آلوده منه
هر بار که خوندم اشک ریختم و اشک ...
خوشحال میشم اگه ایرادهاشو بفرمایین تا کاملا به اون شعر خوابم تبدیل بشه...
در پناه مهربانترین مهربان عالم...