يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر پرستو پورقربان (آنه)
آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)
|
مرا امتنایی نیست
که از خار زارِ بد بیاری ها بگذرم
چرا که میدانم
در پسِ هر معرکه ای
جایی هست
به نام آبادی
که در آن
بختِ رویاهایم را میگشایم!
ریشه ی باورم را می تکانم
از آب و گِلِ مشکلات در می آیم و
سرِ حرف را باز میکنم :
که ما آمدیم
بعد از سالها پیاده رویِ احمقانه رویِ دامنه ی قله هایی که باید بالا میرفتیم ؛
و حالا
در امتدادِ گیر و دارِ کِش دارِ زمانه،نوبتِ ماست
که از آستانه ی خواب برخیزیم
گِره از گام هایِ مکرر بگشاییم
و در طوافِ خانه ی آرزو
به سمتِ مشرق زمینِ باورمان
پله پله تا قله
حرکت کنیم ....
مرا خیالی نیست
جز آنکه خیالی به ثمر بنشانم
ردی از خاطره جا بگذارم
نفسی تازه کنم
کشوری تازه بسازم
که در آن
هیچ کس از خواسته هایش نبُرد ...
هیچ کس از خواسته هایش نبرد .........
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرپرستوی عزیزم
خوشحالم ازدیدارت بانوجانم
اتفاقا دیروز گوشه ی سمت چپ سایت توقسمت معرفی شاعر
تصویرواسمتونو دیدم باخودم گفتم چقدردوست قدیمی داشتیم که نیستن یهودلم هواتونو کرد
وامروزکه عکستونو دیدم خیلی ذوق کردم
شعرزیبایی هدیه آوردید
بمانیدبه مهروبسرایید ....
که ما آمدیم
بعد از سالها پیاده رویِ احمقانه رویِ دامنه ی قله هایی که باید بالا میرفتیم ؛
و حالا
در امتدادِ گیر و دارِ کِش دارِ زمانه،نوبتِ ماست
که از آستانه ی خواب برخیزیم
گِره از گام هایِ مکرر بگشاییم
و در طوافِ خانه ی آرزو
به سمتِ مشرق زمینِ باورمان
پله پله تا قله
حرکت کنیم ....