سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        زال و رودابه

        شعری از

        سید علی میرقیداری

        از دفتر لطیفه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۲۸۶۳۹
          بازدید : ۳۸   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید علی میرقیداری
        آخرین اشعار ناب سید علی میرقیداری

        به نام بخشنده به نام خرد
        که سختی را او از یادها برد
        چون زال به کابل رسید
        به قصد فراقت دشتی گزید
         
        مهراب نوداد دستان شنید
        با هدایا خدمت شه سیستان رسید
        پیشتر وصف پورسام شنیده بود
        قصه پهلوانی هایش به او رسیده بود
        اما جلال وی را به چشم ندیده بود
        وقتی مهراب به کاشانه رسید
        همسر خویشتن بر سر راه خود بدید
         
        همسرش بود سمین دخت دانا زنین
        بپرسید راجب شهزاده زابل زمین
        مهراب سخن برآورد که
        دستان را نیست همتا بر زمین
        نشان از پیری ندارد بر جبین
        گیسوانی دارد چون پر قو سفید
        نبود پیر و بود او را بی اندازه مرید
        رودابه وصف دستان شنید
        رودابه وصف دستان شنید
        دل رودابه از قفس  پر کشید
        عاشق شد اگر چه معشوق خود ندید
        روزهایی از خواب و خور دست کشید
        ناخودآگاه کنج عزلت برگزید
        کنیزانش از احوالش حیرت زده
        پنداشتند شده مسخ دیو و دده
        بهر این حیرانی پویا شدند
        ماجرای رودابه را جویا شدند
         
        دانستن ماجرا بود از این قرار
        رودابه از عشق زال سر میدهد به دار
        قصد کردند رودابه را بینا کنند
        عشق زال در چشم وی رسوا کنند
         
        اما ای دریغا ای ای دریغا ای دریغ
        دل رودابه رفته بود بر زیر تیغ
        عشق رودابه را کور کرده بود
        قلب پهلوان او را جادو کرده بود
        نوکران و چاکران از رودابه نومید
        از عشق دستان به او دادند امید
        رودابه از وعده کنیزان شادمان
        شاعران از ماجرا ساختند یادمان
         
        جان نثاران راهی شدند به اردوی زال
        چو زال بشنید گشاد همچو سیمرغ هر دوبال
        بنشاند فرستادگان را پیش خود  
        بر ایشان روا داشت خوراک خود
        فرستادگان چو بنشستند همی
        اخلاق نیکوی وی بدیدند همی
        آتش کینه ایران برآنان سرد شد
        دل نوکران رودابه با زال نرم شد
        گشودند زبان از دل عاشقان
        پرده بگشادند از آن راز نهان
        که دل رودابه با عشق تو است
        تاج سری برازنده بر ترگ تو است
        بگفتند از نیکی های مهراب دخت
        سپس زال با عشق او بگرفت اخت
        دستان عاشق شد ولی معشوقه ندید
        همانا وصف رودابه به گوش دل شنید
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        سال نو مبارک خندانک
        شاهین زراعتی رضایی (آرمان)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بیکران خندانک
        قلمتان نویسا خندانک
        سبز و سبزاندیش بمانید به مهر یزدان خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0