شعر پرواز
بر غربت تو می سرایم شعر پرواز
لبریز بغضی بی صدا می خوانم آواز
ای سرزمین غرق در نور و ستاره
می خوانم از مردان مرد تو دوباره
همچون کبوترهای عاشق بی قراری
تو بر تنت زخم هزاران لاله داری
یادش بخیر آن روزگاران یاد یاران
از داغشان باید بگریم همچو باران
یادی زمردان سه راهی شهادت
مردان مرد روزهای استقامت
روی زمین افتاده صدها لاله پرپر
قد بلند صد هزاران سرو بی سر
لب تشنه بال وپر شکسته پر کشیدند
وقت وداع روی گل مهدی بدیدند
افتاده در دریای خون پروانه بی پر
جان داده بهر سرزمین نخل بی سر
می دانم اندو تورا ای خاک گلگون
دلتنگ یاران گشته ی لیلای مجنون
می بارد از هر دیده ی باران احساس
این خاک گلگون می دهد بوی گل یاس
حس می کنم بوی خوش آلاله ها را
وقتی که می بویم زمین لاله ها را
خاکی که با چشمان خون آلود خود دید
پرپر شدن جان دادن هر لاله را دید
خاکی که خون صد هزاران لاله نوشید
در سینه اش جسم کبوترها نپوسید
با خون سرخ هر شهیدی خورده پیوند
دست جدا افتاده کارون و اروند
در وصف لاله های مدافع این مرز و بوم