جمعه ۹ آذر
|
دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
|
در سکوتی که شب از غم خفقان میگیرد
تو نباشی نفس پنجره ها می گیرد
با غروبی که قدم میزد هر لحظه جنون
تو نباشی دل من به غربتی می میرد
تو نباشی شب من تیره ترینِ شبهاست
غصه دارد دل تنگم چه کنم هم نفسم
در بیابان بلا بی رخ ماهت هر شب
دست و پا بسته و دلخسته میان قفسم
شاید از حال دلم بی خبری شیرینم
از فراموشی تو اشک بصر می ریزم
مدتی بودی و دور از تو جدا شد روحم
خاک حسرت چه کنم بی تو به سر می ریزم
باید انگار که خاموش شود سینه ی من
تا که از درد فراق تو بمیرم یارم
باید از شعله ی عشقی که به جانم دادی
من جگر پاره سراغ از تو بگیرم یارم
میروی تا که فراموش کنی عشق مرا
میرسم با تو به مرگی که پر از تنهائیست
باید انگار بمیرم که فراموش شوم
با دلی تنگ و پر از خون که همه شیدائیست
...
مهدی بدری(دلسوز)
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پانزدهم شعبان سال روز میلاد خجسته قطب عالم امکان،
حضرت ولی عصر حجت بن الحسن علیه السلام بر همه شعیان جهان مبارک باد