درود بر شما، نور در دلهای تاریک،
در این لحظه، قلم در دست، دل در هوای شما پر میزند.
در خلوت خود نشستهام،
و با هر ضربهی قلب،
سپاسی دیگر برای شما، دوستان همیشگی، مینویسم.
شما هستید و کلمات من،
در این دنیای بیکران،
شما نوری به راه من،
و من، برای شما، شاعری با قلمی پر از امید.
هر خوانش، هر بازخورد،
چون بارانی بر دل خشکیدهام،
مرا زنده میکند،
و به من قدرت میدهد تا در این مسیر،
پر از فراز و نشیب،
با شوری بیشتر گام بردارم.
شعر، نه تنها کلماتی بر کاغذ،
بلکه پلی است میان دلها،
و شما، با هر خوانش،
جانی دوباره به این پل میبخشید.
این تشکر، هرچند کوچک،
نشانی است از دلی سرشار از مهر،
برای شما، که همیشه همراه من بودهاید،
و با نقدها و پیشنهادهایتان،
مرا در این سفر خلاقانه یاری دادهاید.
در پایان،
با قلبی پر از امید،
منتظرم تا در آینده،
اشعاری نابتر و دلنشینتر،
در مقابل دیدگان پرمهرتان قرار دهم.
امیدوارم همیشه،
در سایهسار مهر و دوستی،
شاد و سلامت باشید.
با عرض ادب و احترام،
مسعود مالمیر
این سپید تقدیم به شما عزیزان جان
در پس پردهی نگاه
خاموشی گسترده است
بیصدا، در عمق وجود،
فکر، جوشان است و پر از حرکت
زیر لب، زمزمهای نامحسوس،
میسراید از درون،
هرچه بیشتر در خود فرو رود،
عمیقتر میشود صدایش
وقتی دنیا، بهناگاه،
پرسشی سنگین میافکند،
آن خموشی، موجی میشود،
برمیخیزد، میشکافد سکوت
هر گوشهای، هر تاریکی،
روشنی مییابد در کلام،
و آن فکر، زمانی خفته،
با هزاران لب، مینالد، میخواند
بیوقفه، تا ابد،
سخن از حقیقت و امید،
در سکوتی که بود،
حالا نغمهای است آزاد و وسیع
مسعود مالمیر
مطمئن هستم که همهی شما عزیزان ریمیکس آهنگها را شنیدهاید، اما در قالب شعر، نه؟
با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را(همام تبریزی)
باشد که باز بینم دیدار آشنا را (حافظ)
دائم در انتظارم، بی خواب و بی قرارم(فلکی شروانی)
من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا(اوحدی)
آن دلفریب دلکش و آن دلربای دلبر(مسعود سعد سلمان)
ای آفتاب تابان دریاب دیدهها را(همام تبریزی)
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است(فیض کاشانی)
تا کی به ما نشینی بیگانهوار یارا(اصفهانی)
تقدیمی بسیار زیبا و شیرین بود
امید بخش
مبارک همه دوستان باشد