وادیِ بـــر بـــاد را ... دنــبــالِ آبـــادی ؛؛ نـــگــرد !!
بـودنـی کـمـبـود و شـد نـابــود در آن وادی نــگـرد
شهر به شهر و کو به کو و راه به راه و مو به مو :
مـا کـه گـشتـیـم و نـجـستـیـم آدمـیـزادی ؛ نـگـرد
زیـرمیـزی بوسـههـا و پـشت نـیمکـت عـشـوهها !
نـاف ایـن دانـشـکــده ، دنـبـال اســتــادی ؛ نــگـرد
فاش و پیش از تابشخورشید ،جوشیدن شکفت
روشـنـی را در پــسِ شـبــهـای بــامــدادی ؛ نـگـرد
میلهکاریست روی مرزها و کجاست ساماندهی ؟
جــامـعــه زنــدان شــده ، دنـبــال آزادی ؛؛ نــگــرد
سوگ و انـدوه حکـم فـرمایـی کنـد ، طبـق روال :
پـیـش پـای مـردم مـاتـم پـرسـت ، شـادی ؛ نـگـرد
تخـم اسـتالـین نـشـانـدنـد و دِرو کـردنـد لِـنـیـن !!
پــهـنــۀ کـشـتــزار بـیــداد ، بــوتــۀ دادی ؛؛ نــگـرد
رویِ آمـوزگـار کـشیـد شـمشیـر ، دسـتآمـوز آه !!
رسـتـم از اسـفنـدیـار جـز دیـو ، هـمـزادی ؛ نـگـرد
خردهگیـران جز همـه بس میسـتاینـد خویش را
نکته : گر این خردهنیست زان عیبوایرادی نگرد
سـوزن آرامـش و زیـسـت و رفــاه و دلـخـوشـی :
صـاف بـیـافـتـادش کـف انـبـار شـیـادی ؛ نـگـرد !
خـانـۀ مـا آب و خـاک و نـفـت و گـاز دارد ، ولـی :
داخـلـش دنـبـال اســم و رســم اجــدادی ؛ نــگـرد
آن شکارچی هم سـرانجام شد شـکار دام خویش
بی جهت ؛ پسواپسِ هیچ تـور و صـیادی ؛ نـگرد
مـردگـان بـیحـواسِ غـلـت خـورِ زامـبـی زده ..!!
انــدرون ســرزمــیــن گــور ، اجــســادی ؛؛ نــگــرد
اعـتـیـاد ننـگ مـراتـب دونـتـر از مـرفـیـن و بـنـگ
کـشـوری را نـشـئـه زد ، دنـبـال مـعـتـادی ؛؛ نـگـرد
آنـچـه ناپیـدا و گـم بـود ، ناگـهانـی یـافـت رواج :
مـاهـیـت بــود و اصـالـت بـیـن افــرادی ؛؛ نــگــرد
خــاطــرات بُــنـجـلــی را پـاکــســاز از حــافــظــه
گِــرد آن ســردمـهــر نـامـردی نـکـرد یـادی ؛ نـگـرد
بـرگ پـایـان مـیخـورد بـا پـنـد و انـدرزی ، ورق :
چنبـرِ پاپیشکِـشِ چاچول که دست دادی ؛ نـگرد
ناپیدا
یزدان_ماماهانی
آغازسـرایـش۱_۱۱_۱۴۰۲
پایانسرایش۳_۱۱_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
اجتماعی زیبا و شورانگیز بود