نه نه نگو حرفی نیست
جدل با جدال خیلی فرق دارد
آخر صحبتت برای که معلوم می شود؟
بازهم دکتر رفتی و زخم زبان داری؟
دروغ فرزند تمام قربانی های توبود
جانم به ایوان نگاه کن
قرار است دنبال بهانه های دودسیگار را
روی صندلی پاشکسته در ایوان رابگیری
الان از ترس به چه نگاه می کنی؟
گاهی نگاهت عرق سردی است
برتن خشکیده یک درخت
هرگز مگو فریاد را وحشت زده خواهی کرد
تو دیوانه ای ،
سرصحبتت باهمه چیز معلوم نیست
اصلا قرار نیست کسی برای تو شعری بنویسد
ایوان خانه تاریک شده از دود سیکار
وخیلی وقت است صندلی پاشکسته از اینجا رفته
بیچاره خیال،دیشب از وحشت جان سپرد
بی شک چشمهایش یک نفر دیگر را باخودخواهد برد
لازم نیست کسی را مبتلا به منظور یک سوال
جای جدل در شب بی خیالت
آستانه ی یک عبارت رفتن بکنی
دروغ هیچ وقت علم خوبی نیست
گاهی عَلم می شود برای قربانی هایت
گاهی الم می شود برای تنگنای یک وحشت
هیچ وقت مرا به جمله های خود
درسطر یک عبارت برای پرسشهای تمارض آمیز مبر
کسی ضامن آرامش من در درک مبتلا شده تو نیست
گلویت را کمی صاف نگه دار
بی اصطلاح و بی یار وبی یاور
بگو صندلی پاشکسته به کدام ایوان رفت؟
آیا برای رفتنش اشکی ریخت ؟
کم مانده بود پای دیگرش قربانی وحشت شود
با احترام آوا صیاد
بیچاره خیال،دیشب از وحشت جان سپرد
بی شک چشمهایش یک نفر دیگر را باخودخواهد برد
لازم نیست کسی را مبتلا به منظور یک سوال
جای جدل در شب بی خیالت
آستانه ی یک عبارت رفتن بکنی
دروغ هیچ وقت علم خوبی نیست
درودبربانوآوای عزیزم
بسیارزیبابود
هیچ وقت مرا به جمله های خود
درسطر یک عبارت برای پرسشهای تمارض آمیز مبر
کسی ضامن آرامش من در درک مبتلا شده تو نیست
گلویت را کمی صاف نگه دار
بی اصطلاح و بی یار وبی یاور
بگو صندلی پاشکسته به کدام ایوان رفت؟
آیا برای رفتنش اشکی ریخت ؟
تصاویرقشنگی. داشت شعرتون