الا افلاک را شکافت و زمان شد
سپهر زاد انوار و به هم کیهان شد
واسطهی آهنگ وز وز ماده را
با شوق و اطاعت کرد به هم بسته را
و چو قاصدک با تمنا دمید
افشانند ز بن باغ و جانا دمید
جمع فرشتگان را کرد و اعلام
پیش شاهکار سجد کنید و احترام
شگفتی کردند پیش یارای انسان
و هم اشک جوشید چشم فرشتگان
——————————————————
ای آدمان سربلند کشور ما
ببینید حیوانات چه کرد به انور ما
سرزمین ما که این دیار را حق ماست
مصیبت ما که استثمار را حق ماست
درد و مرگ و زخم بیاورید بر سرشان
تا انسال تا قیامت بشود پریشان
بر کثیفشان بنگر که به شما خوارند
ببارید غضب که از رگها خون بشارند
که ایشان از فرهنگ و کیشِ شرور هستند
از کشتار فرزندانتان مغرور هستند
یقینا بر سر ما کشیش میدهد پسند
اگرچه از یاد ما پیشتر رفت خداوند
بر ما سرفراز و شاد بشوند تباران
و اشک پاک بجوشد چشم فرشتگان
——————————————————
گریهی دختر فرو میبُره آسمونو
اون دخترِ دنیا که خوده دنیایمونو
سوالا که جوابا نمیشن برمیخیزن
دود و روحا که با ما نمیشن برمیخیزن
دنیا به دنیا میگه بدو و زنده بمان
وقت ماتم نیست، از محکمِ اراده بمان
پنهان کن ای منزه، ای توِ بیپناهی
غرشِ آسمون برمیگدره و تباهی…
گریهی دختر فرو میبُره آسمونو
اون دخترِ دنیا که خوده دنیایمونو
باز اومد غرش آسمون، باز اومد با خشم
از کجا اومد آتیش؟ باز بلا کرد پیش چشم
ای کی توضیح بده؟ از یکی شاید بپرسه
که فامیل و پاشو باخت، از کی باید بپرسه؟
هم دنیا به دنیا پاسخ دیگه نمیکنه
ای دنیا کی جواب بده اگه نمیکنه؟
وای که روبروی این میشکنه دلمونو
که از این فقط دل میخواد یک پای نو
الهی به دنیا بده هر احتیاج که داره
قطعا به لطفش بگیره هر علاج که داره
بمانی دنیا که آیندهی مارو هستی
ای که تو شاهکار پاکیزهی مارو هستی…
گریهش دیگه فرو نمیبُره آسمونو
اون دختر دنیا که بوده دنیامونو
باز اومد غرش آسمون، باز اومد با خشم
طوفان باز اومد و دزدید آینده رو از چشم
حالا آسمون خالی شد جز غرش دوری
سزای انبوه بر منزه از ظلم کوری
بیزاری گشتند پیش ستمگری جهان
و حالیا اون اشک ریخته چشم فرشتگان…
الا آسمان گرید از رودهای شاریدن
کز بالا اشکها ریزند ز بهشت پاییدن