سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دنیا

        شعری از

        آرمان مشایخ

        از دفتر ۱۴۰۲ نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۲ ۰۳:۱۲ شماره ثبت ۱۲۶۳۳۷
          بازدید : ۱۱۹   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آرمان مشایخ

        الا افلاک را شکافت و زمان شد
        سپهر زاد انوار و به هم کیهان شد
        واسطه‌ی آهنگ وز وز ماده را
        با شوق و اطاعت کرد به هم بسته را
        و چو قاصدک با تمنا دمید
        افشانند ز بن باغ و جانا دمید
        جمع فرشتگان را کرد و اعلام
        پیش شاهکار سجد کنید و احترام
        شگفتی کردند پیش یارای انسان
        و هم اشک جوشید چشم فرشتگان
        ——————————————————
        ای آدمان سربلند کشور ما
        ببینید حیوانات چه کرد به انور ما
        سرزمین ما که این دیار را حق ماست
        مصیبت ما که استثمار را حق ماست
        درد و مرگ و زخم بیاورید بر سرشان
        تا انسال تا قیامت بشود پریشان
        بر کثیفشان بنگر که به شما خوارند
        ببارید غضب که از رگ‌‌ها خون بشارند
        که ایشان از فرهنگ و کیشِ شرور هستند
        از کشتار فرزندانتان مغرور هستند
        یقینا بر سر ما کشیش می‌دهد پسند
        اگرچه از یاد ما پیشتر رفت خداوند
        بر ما سرفراز و شاد بشوند تباران
        و اشک پاک بجوشد چشم فرشتگان
        ——————————————————
        گریه‌ی دختر فرو می‌بُره آسمونو
        اون دخترِ دنیا که خوده دنیا‌یمونو
        سوالا که جوابا نمی‌شن بر‌میخیزن
        دود و روحا که با ما نمی‌شن بر‌میخیزن
        دنیا به دنیا میگه بدو و زنده بمان
        وقت ماتم نیست، از محکمِ اراده بمان
        پنهان کن ای منزه، ای توِ بی‌پناهی
        غرشِ آسمون بر‌میگدره و تباهی…
        گریه‌ی دختر فرو می‌بُره آسمونو
        اون دخترِ دنیا که خوده دنیا‌یمونو
        باز اومد غرش آسمون، باز اومد با خشم
        از کجا اومد آتیش؟ باز بلا کرد پیش چشم
        ای کی توضیح بده؟ از یکی شاید بپرسه
        که فامیل و پاشو باخت، از کی باید بپرسه؟
        هم دنیا به دنیا پاسخ دیگه نمی‌کنه
        ای دنیا کی جواب بده اگه نمی‌کنه؟

        وای که روبروی این میشکنه دلمونو
        که از این فقط دل می‌خواد یک پا‌ی نو
        الهی به دنیا بده هر احتیاج که داره
        قطعا به لطفش بگیره هر علاج که داره
        بمانی دنیا که آینده‌ی مارو هستی
        ای که تو شاهکار پاکیزه‌ی مارو هستی…
        گریه‌ش دیگه فرو نمی‌بُره آسمونو
        اون دختر دنیا که بوده دنیامونو
        باز اومد غرش آسمون، باز اومد با خشم
        طوفان باز اومد و دزدید آینده رو از چشم
        حالا آسمون خالی شد جز غرش دوری
        سزا‌ی انبوه بر منزه از ظلم کوری
        بیزاری گشتند پیش ستمگری جهان
        و حالیا اون اشک ریخته چشم فرشتگان…
        الا آسمان گرید از رود‌های شاریدن
        کز بالا اشک‌ها ریزند ز بهشت پاییدن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۲۸
        درود بزرگوار خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۲ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۲۸
        سلام
        شعر بسیار شیوا ورسایی بود
        هزاران درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5