فتح خیبر
به نام خداوندگار احد
خدای رحیم وبسیط وصمد
خدایکه جان و جهان آفرید
به تن های بی جان، جان آفرید
بود خالق کل شی در جهان
بود رازق زرق هر زنده جان
ز نور خدا نظم هستی به پاست
ز او گردش چرخ هستی به جاست
به امرش ز مان و مکان حاضر است
مطیع اش همه هر زمان حاضر است
ز بعد ثنا وصفاتِ ودود
بر آلِ محمد فرستم درود
محمد بود سرور کاینات
دمادم بر او گو درود وصلات
ز بعد خدا و نبی مصطفی
شنو شمه از علی مرتضی
یکی داستانِ موثق شنو
ز قولِ صحیح و مُصَدَّق شنو
به خیبر مسما یکی قلعه ی
بزرگ بود و سنگین دری قلعه ی
در آن قلعه باشد سپاه بی شمار
برای نزاع با شه تاجدار
فرستاد یک عده را مصطفی
ولی آمدند از نبرد بی غزا
بگفتا پیامبر که حیدر کجاست
مرا نایب و یارِ صفدر کجاست
ز اصحاب گفتا به شاه رسل
بود دردی در چشم میر سُبُل
پیامبر علی را بخواند نزدِ خود
دعایی برایش در آن دم نمود
شفا یافت چشمان میرعرب
ز ورد و دعای شه منتخب
لوا را بدو داد و گفتا نبی
تویی شیر وشمشیر ما ای علی
شکست ده تو امروز کفارِ دون
ببر شادی از قلبِ اغیارِ دون
میانِ سپاهِ عدو قهرمان
بود مرحبِ کافرِ پهلوان
رجز خوانی کرد و صفاتش نمود
منم مرحبِ پهلوانِ یهود
کسی نیست آید به رزمم همی
ز هیبت بلرزد همه این دمی
سپس حیدر حَیَّ در لب گشود
بنام خدا او سخن سر نمود
رجز خوانی آن شیر داور نمود
طرب را ز دلهای کافر زدود
بگفتا غضنفر منم حیدرم
منم یک تنه لشکرم، صفدرم
ز نام علی شاه لشکر شکن
بلرزیدن افتاد روحش به تن
به یادش شد آن حرف مام گران
بگفت حیدراست قاتل تو بدان
سپس حمله بنمود بر مرتضی
دفاعی نمود با سپر مرتضی
یدالله علی با دم ذوالفقار
دونیمش نمود مرحب نامدار
به طرف در قلعه ی خیبری
شتابان بیامد یل داوری
ز جا کند در قلعه را مرتضی
شده باشعف حضرت مصطفی
بجای سپر درب خیبر گرفت
به تیغ دو سر ، سر ز کافر گرفت
علی مظهر ذات داور بود
علی جانشین پیامبر بود
بود درب شهر علوم نبی
بود وارث علم سرور علی
علی قاتل عمر کافر بود
علی ساقی حوض کوثر بود
بود قاسم نار وجنت علی
بود نفس احمد به نص جلی
علی را فضایل بود بیشمار
نما سامعا در سخن اختصار
16 09 1402
فعولن فعولن فعولن فعل
یا علی مرتضی علیه السلام