سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
سبک نوشتاری تون منو یاد مکتب دادائیسم انداخت.. مکتبی که هر چند منسوخ شده و جای خودش رو به سورئالیسم داده ولی انگاری هنوز هستند کسانی که از این سبک استفاده میکنند..
و این یادآوری نه از جنبه پوچگرایی و استهزاء آمیزش بلکه از نحوه به کارگیری کلمات و جملات شما بود.. توی این مکتب، مقالههای روزنامهها و مجلات مختلف رو قیچی، بعدش کلمات یا جملات رو به قید قرعه انتخاب میکردند و با اون جملههای بی سر و ته... چیزمیز مینوشتند... حالا بماند که تا چه حد موفق عمل میکردند یا برعکس...
یادمه یه روز بهم گفته بودید شعرتون رو نقد کنم.. البته ما که مال نقد و این حرفا نیستیم فقط از دیدی کاملا شخصی به نوشتهها نگاه میکنیم...
از طرفی برای اینکه روی شمارو صفحه سایت نندازم با اجازهتون شعر رویارو از زیر تیغ جراحی نگاهم رد کردم..🤭 یعنی اطاعت امر..😎
خواهش میکنم سرم داد نکشید من دختر خوبیم..🥺😎
و اما بعد...
🌟زیپ را دور از دهانت نگه دار
یاوه می گوید آنکس که رازی را از تو پی خواهد برد
من اینطور معنی کردم که نیازی نیست که رازتو پنهان کنی کسی متوجه راز تو نمیشه..
ارتباط بین این دو خط برقرار بود...
🌟دیگر فکر مکن عقیده ام را بعدا خواهم گفت
شما که صحبت از راز میکردید چی شد که عقیده به میون اومد.. این دو معنای متفاوتی دارند..
چطور شد که از برملا نشدن راز طرف مقابل رسیدیم به نگفتن عقیده از جانب شما؟..
و سطر بعد....
🌟شک به شک چنین انگاشت که این فقط رویاست
چی رویاست استاد عزیز؟
اینکه کسی متوجه راز تو نمیشه؟ یا اینکه فک نکن عقیدهمو بهت میگم؟ یعنی شاید بگم و نگفتنم یه رویاست و توی شک و تردیدم...
بعید میدونم این معنی استنباط بشععع.. حتی اگه همین باشععع.. بین راز.. عقیده و رویا ارتباط قویای وجود نداره...
🌟با حالت رازش خیره درنگاه من می شد
برگشتیم به دو سطر اول...
و اما چه کسی خیره میشد؟ همون *تو* سطر دوم؟ اگه همون *تو* چرا فعل و فاعل تغییر کرد؟
🌟شک روندی است از تردید رویا وتلخی نداشته فریاد..
دوباره گسستگی..
ولی اول تکلیف منو با شک و تردید روشن کنید.. آیا شک و تردید خاکشونو از یه جا برنداشتن؟ آیا بر این اساس یکیشون حشو محسوب نمیشه؟
توی سطر قبل گفته بودید که شک به شک فهموند که این فقط یه رویاست.. بعد در این سطر نوشتید که شک از تردید رویا متولد شده.. و تلخی نداشته فریاد... فریاد کی؟
در کل شک که وجود داشت چطور شد از شک رویا به وجود اومد؟
🌟گذشته را به رخ من مکش
از راز.. عقیده.. رویااااا.. شک.. فریاد.. رسیدیم به گذشته
تمیز داده نشده استاد مهربان، سره از ناسره مشخص نیست...
🌟نمی دانم یا جرئت نمی کنم که بیهوده عبوس شده ام
مثلا اگر جرات رو وارد بازی نمیکردیم و مینوشتیم...
نمیدانم چرا بیهوده عبوس شدهام
چه اتفاقی میافتد؟..
آیا مفهوم بهتر انتقال پیدا نمیکرد؟
حالا از ارتباط داشته یا نداشتهش با سایر عناصر بگذریم
🌟دل باور تصمیم ترا دارد
عاقبت رویا تسلیم رهاشدن می شود
حالا یه کاراکتر دیگه وارد ماجرا شد...
تصمیم خانوم یا آقا تصمیم؟🤓
اصلا تصمیم برای چه موضوعی؟
و حالا باز فلش بک زدیم به رویا خانوم..
یهویی چی شد این رویا خانوم ما تسلیم رها شدن شد؟...
🌟برابر غرور مرگ پیش درآمد ذهن ریاضت دیده خواهد شد
یه واژه جدید سردرگم دیگععع.. غروررررررر
عدم استفاده از علایم نگارشی و اِسپیس خوانش رو بسیار مشکل میکنه...
برابر غرور
مرگ، پیشدرآمد ِ ذهن ِ ریاضت دیده خواهد شد
من بودم مینوشتم ریاضت کشیده...
🌟تاجایی که احساس، گوش فرا نمی دهد
*احساس* مهمان ناخوانده ما...🥴
احساس به چی گوش نمیده؟ اصلا چی شد که اومد وسط ماجرا؟
🌟حتما کسی متوجه رویا خواهد شد
باز حرف از رویایی زده شد که هیچ اثری ازش توی نوشته نیست
تا اینجای قصه.. راز، که سرش گرد شد، رویا هم فقط نامی ازش مونده..
🌟آیا غرور بازیاب کدام نیروی فرسایش شده خواهد بود
مبهم می شوم در هر آنچه نمی دانم
کسی فرق بین هیجان و انتظار را می داند
مادام که غروب
شبیه حادثه ای که مقتضی بی خبری است
ته ماجرا هم که کلا.. رویا به فنا رفت و نوشته سمت و سویی دیگر گرفت...
در کل من به این نوشته نمره قبولی نمیدم تا دوستان و استادان عزیز چه نظری داشته باشند و از چه منظری به نوشته شما نگاه کنند...
بابت صراحت کلامم عذرخواهی میکنم...🙏
سلامت و ثروتمند باشید..🌹
منبع.. سری پیش نوشته بودم از استادان خوبم یاد گرفتم.. بااانو کاسیانی مهربان گفتن زنگ زدی در رفتی..😂
تصمیم گرفتم قید کنم از چه کسانی یاد گرفتم هر چند همه استادان.. خیلی خوب کمک حالم بودند.. 😎
منبع.. از دانش استاد علامیان خوشفکر.. استاد سیدهادی محمدی عزیز.. باااانو عجم مهربان بااانوی خوب واژههای صلح..