اسیر دل بودم بدون چون و چرا
خدا گواه دلم , شما ببخشیدم
زدل گلایه کنم، نه از خود م نه شما
به مرگ خود, قسم از، شما نرنجیدم
به خاک پای شما که جایگاه من است
به کام من عسل است کلام مهر شما
بدون به به و چه بدون چه چه وبه
همیشه لطف شما به دل پرستیدم
سپاس های من از نهایت دل بود
جواب عشق شما اگرچه کم گفتم
تمام دنیا را اگر که می گشتم
گلی به عطر ِخوش ،شما نمی دیدم
به لحظه های خوشی که با شما بودم
حضور سبز شما همیشه با من بود
ازین رفاقت ها چقدر خرسندم
به بوستان شما همیشه رقصیدم
غزل خدا حافظ که کار چون من نیست
شما توانایید غزل شما هستید
فقط به احساسم قلم زدم کاغذ
اگرچه بد بودم ولی نترسیدم
چه ناتوان بودم میان شعر و ادب
شدم رفوزه ی این کلاس درس شما
که کارنامه من شده پر از نقطه
رها که می داند همیشه تجدیدم
================================
درود به همه اساتید و شاعران این سایت . داستان این نوشته دلایل خاص خود را دارد. خلاصه توضیح می دهم . در سایت قبلی که عضو بودم ( نامش را به حرمت الطافی که به من شده نمی برم ) مسائلی باعث شد تا در آن سایت آخرین غزل گونه ام را قرار دهم .خود نوشته گویای دلایل آن هست .
ممکن است ایراد وارد فرمایید که چرا دو تخلص ؟ می دانم نمی شود ولی علت آن گذار از گذشته سبک وسیاق شعر به زبانی امروزی تر بود .