" روز دهم"
کامِ فلک از این داغ تا حشر حزین باشد
ارباب سَرش بر نی ، جسمش به زمین باشد
صحرا شده یکسر خون،افلاک همه مجنون
عالَم شده گریانش، روز دهمین باشد
کَس دیده که در عالم ، شش ماهه چنین عطشان
بر حنجرِ سوزانش ، تیری به کمین باشد
هفتاد و دو آلاله روییده در این صحرا
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
کشتی یِ نجاتی تو ای حضرتِ ثارالله
ماندم همه دم ارباب با عشقِ تو در این راه
بادا که در این پیکار با خون خدا باشیم
از ظلمتِ اهل شب بادا که رها باشیم
لبیک یا حسین
لبیک یا حسین
لبیک یا حسین
لبیک یا حسین
زینب به فغان آمد از فتنه یِ نا اهلان
چشمِ اسرا باری زین غصه شده گریان
با دُخترِ تو میگفت ، بابا ز سفر آمد
عمه به فدایِ تو ، برخیز پدر آمد
برخیز پدر آمد
از کرببلا خواندیم، درسِ ادب و ایمان
آن تربتِ پاکِ تو بر دردِ جهان درمان
ای مظهرِ ایثار و ای منطقِ شیدایی
شد قصه یِ عاشورا، آن معنیِ زیبایی
کشتی یِ نجاتی تو ای حضرت ثارالله
ماندم همه دم ارباب با عشقِ تو در این راه
آن منتقمِ خونت از راهِ حجاز آید
آماده یِ دیداریم این جمعه رسد شاید
میثم علی یزدی
با سپاس از
معلم شاعرم مهرداد عزیزیان
که در حال فراگیری شعر از ایشان هستم
پانویس: این شعر در قالب نماهنگ از شبکه ۴ سیمای ایران
و سایر شبکه های سراسری پخش شده است
صدا مربوط به نماهنگ مذکور میباشد
با تشکر از مدیر محترم سایت شعر ناب
درودبرشما
بسیارزیبابود
ماجورباشید ان شاالله