سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 18 خرداد 1404
    12 ذو الحجة 1446
      Sunday 8 Jun 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        شعر، پویشی جاودانه در جستجوی حقیقت است. فرانتس كافكا

        يکشنبه ۱۸ خرداد

        مـهـنــام ( غـزل )

        شعری از

        یزدان ماماهانی

        از دفتر اُرگ سرخ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ مرداد ۱۴۰۲ ۰۶:۳۱ شماره ثبت ۱۲۲۳۰۳
          بازدید : ۲۵۷   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر یزدان ماماهانی

        کشیـدی دسـت بر زلـفم من آن را شـانـه می‌نامـم
        پـنـاه دادی در آغـوشـت ولـیکـن خـانـه مـی‌نـامـم
         
        چـشـیـدم خـســروانـه مــزۀ شـیـریـن عـشـقـت را
        من عشق‌ِ خسـرو‌ و شیرین به‌‌ کل‌ افسانه می‌نامم
         
        گـرفـتـی از لـب پـرتــگاهِ تـنـهـایـی چـو بــیـژن را
        مـنـیـژه‌وار ، کـارت را ؛؛ فــداکـارانــه مـی‌نــامــم
         
        سـرِ بـازیِّ شیـدایـی ؛ تَنَـم سـوخـت و پـر و بـالـت
        درین بـازی ، خودم شمـع و تو را پروانـه می‌نامـم
         
        سیاه مستم که پیک‌پیک بوسه می‌ریزی به لبهایم
        خـودت سـاقی ، لبانـت را مِـیِ شـاهانـه می‌نـامـم
         
        چه از روی حـسـدورزی کـسی بد می‌شـود با تـو !
        نه آن را دوسـت ، بلکه دشمـن و بیـگانـه می‌نامـم
         
        به وقـت گـریـه غمخـواری ؛ زمـانِ خنـده همـیاری
        من این پیـونـد را احـساسِ دلـخـواهانـه می‌نامـم
         
        چه‌دردشواری‌وسختی‌ چه‌عیش‌ونوش ونیکبختی
        شدی همراه ، همین را حـسِّ خوشبختانه می‌نامم
         
        زمینـت می‌شـوم هـردم بگـردم گِـردِ تو خـورشیـد
        مــدار گــردشــم را چـرخــشِ جـانـانـه مـی‌نـامــم
         
        گلـستان با حضـور تـو ؛ گـرفـت نـقـش و نـگار نـو
        دریـن کـانـون گلـرویـان تـو را نـازدانـه مـی‌نـامـم
         
        تو برخـورداری از جـایـگاهِ نـاب و ویـژه در قـلـبـم
        صدف‌سان چون تورا گوهر ؛ عزیز دُردانه می‌نامم
         
        سـرآغازم تویی تنـها و تـا پـایـان تو خواهی‌ مانـد
        ســرآغـازی و پـایـانــم تـو را جــاوْدانـه مـی‌نـامـم
         
        مهنام
        یزدان_ماماهانی 
        سـرایـش۵_۵_۱۴۰۲
        _🎹♥️ اُرگـ ســـــرخ ♥️🎹_
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        یزدان ماماهانی
        یزدان ماماهانی
        يکشنبه ۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰۱:۴۵
        درود بر شما آقای استکی بزرگمهر 🪴
        سپاس مالامال از همراهی پر مهرتان 🪴🥀
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۰۸:۲۸
        درود ها بر جناب یزدان خندانک خندانک
        زیبا ودلنشین بود خندانک خندانک
        موفق باشید خندانک
        یزدان ماماهانی
        یزدان ماماهانی
        شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲ ۱۵:۰۹
        درود رویارو بر شما
        ایزدبانو زند نیکمهر و
        ارجمند 🥀🪴

        سپاس از حضور طلاییتون 💥
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        دوباره باز میزنه باد صدای بارون ااا دوباره باز میزنم پرسه تو خیابون ااا دوباره باز میمونم و یه دل داغون
        رضااشرفی فشی

        یاد آن ایام زیبا یاد بادااااا یاد آن طناز رعنا یاد باد اااا یاد آن ایام کج دارو مریض اااااا در بر آن ماه بیضا یاد باد اااا دلبری فرخنده فام و دلگشا ااااا عاشقی در بند سودا یاد باد اااا شرم این دارم که گویم یا دلم اااا آن همه شور و صفا را یاد باد اااا دوستان ببخشید که زیاد نوشتم اصل مشاعره یکی دو بیت است بداهه ای بود طاقت ماندن نداشت د
        میر حسین سعیدی

        مست از کلید و در شد شهزاده ای به سختی ااا خورشید و شب در آمیخت ساکن مباد لَختی
        شاهزاده خانوم

        روز به سختی از زیر در ااا از سوراخ کلیدها به درون آمد ااا اگر دست من بود ااا به خورشید مرخصی می دادم ااا به شب اضافه کار ااا سیگاری روشن می کردم ااا و با دود ااا از هواکش کافه ااا بیرون می رفتم
        رضااشرفی فشی

        راز این شه بیت داند خود حکیم کردگار ااااا لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1