سر به مُهر

درود بر شما جناب عزیزیان گرانمهر
تشکر میکنم بابت لطف شما
حضور و عنایت تان برای بنده باعث افتخار است.

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درود مهربانوی گرامی
سپاسگزارم

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

: 2:

درود بر شما جناب محمد نژاد
از لطف حضورتان تشکر میکنم

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها نیلوفر گرامی، بانوی خوش نام و شهرت
سپاس از محبت و توجه شما

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها جناب معادی
سپاس از لطف شما

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درود بر شما جناب رضاپور ارجمند
متشکرم بابت حضور و توجه شما

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها فیروزه بانوی زیبارو
ممنونم از دقت نظر و لطف تان

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درود بر شما جناب سلیمی
سپاس بابت حسن منظرتان و لطفی که به بنده دارید
ماندگار باشید

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها بانو انصاری گرامی
سپاس از لطف حضورتان

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها جناب نیکی بزرگوار
ممنونم که باز هم با حضور و کلام پر مهرتان باعث دلگرمی هستید
مثل همیشه خوشحال خواهم شد از محضر شما کسب فیض کنم و سطری بیاموزم
مانا و درخشان باشید

ضمن خرسندی از کسب اجازه، سخنم را با احتیاط و به پیروی از استقبال خودتان و میهمانان عزیز صفحه شعرتان که هنوز صفت خاصی را به آن نسبت نمی دهم آغاز می کنم.
حضور خانم افسانه پنام نیز با قول مشابهی که به ایشان داده ام همچنین آقای سلیمی و عزیزیان و خانم سمیعی و دیگر عزیزان در این صفحه مغتنم می باشد. اگر عکس العمل از خانم افسانه پنام ببینم گریزی در همین جا به سروده قبلی ایشان بنام « ایدز آزادی » خواهم زد تا در فضایی کاملا منطقی و آرام چند نکته را نه در ارتباط با موضوع و فوت و فن شعر بلکه در مورد مسئله ای که بنده اسم آن را از همین امروز می گذارم « رفتار شناسی شعر »، صحبت کنیم.
توجه کنید شاعر نه بلکه بررسی رفتار مربوط به خود شعر.
فعلا مطالبی که در مورد « سر به مُهر » سرکار خانم سارا خوش روش در ذهنم نقش بسته است، بدون اینکه در صحت و سقم آن ها به اطمینان رسیده باشم، یا حتی نگران رنجش یا مخالفت ایشان نباشم مطرح می سازم. شاید منظور اصلی من رغبتی باشد که برای راه انداختن گفتگوهای هنری و نیمه انتقادی و تبادل تجربیات باشد تا چیز دیگر. چه صفحات سوت و کور، چه از نظر حاضرین پرجمعیت باشد، چه نباشد فایده آنچنانی ندارد. بلکه صفحه های بیدار و به قول « فرزانه » ای « chatroom » مانند یا به قول متجددین « cafe talks » بیشتر به دل می نشیند. تا یکبار با عجله و شاید از روی تکلیف آمدن و حرف های کلیشه ای زدن و رفتن و پشت سر را نگاه نکردن.
برای این که ببینیم صفحه چقدر بیدار است همان سئوال را تکرار می کنم تا ببینیم نظر دوستان و شخص خانم سارا خوش روش چیست؟ سئوال اینست چه برداشتی از « رفتارشناسی شعر » یا هر اثر هنری دارید؟

درود مجدد جناب نیکی گرانقدر

ابتدا از اینکه با حوصله و صبوری به پیگیری و بررسی پیرامون شعر حقیر ورود نموده اید، بسیار سپاسگزارم.
با توجه به مطرح نمودن این بحث جدید و جذاب خواهش دارم لطفا در ابتدا جنابعالی نظر خود را عنوان بفرمایید تا بیشتر با مضامین و مفاهیم مدنظر شما آشنا شوم و امیدوارم درک کاملی از مبحثی که یاد نموده اید (رفتارشناسی شعر) داشته باشم و مانند همیشه از محضرتان بیاموزم.
سپاس

سلام و درود،
خانم سارا خوش روش،
باز هم نگرانم که نکند، اینگونه ورود های من به صفحات شخص شما و برخی دیگر از دوستان، دل آزار و خسته کننده باشد. اما خیلی با احتیاط می خواهم آنچه را که مشاهده می کنم، و تحت تأثیرش قرار می گیرم، صرفا برای بارور ساختن نهال هایی که اینور و آنور در جهت کسب علم و هنر سر بر کشیده اند بیان کنم.
این ایده ( رفتار شناسی شعر ) دقیقا از وضعیتی که در صفحه شما دیدم به ذهنم رسید.
شعر در صحن عمومی، نه جاهای دیگر که من معمولا به آن ها ورود نمی کنم یا با اسم خودم ورود نمی کنم و علاقه ای هم ندارم خوب ظاهر نشد.
شعر در صحن عمومی از طرف خود شما در یک گوشه و بطور خیلی ضعیف ظاهر شد و این سئوال را برایم ایجاد کرد که احتمالا اگر از انتشار ویژه استفاده می شد و کمی تحمل هزینه صورت می گرفت بازدید کننده بیشتری می داشت که بنظر من مهم است. بازدیدکننده و در درجه بعدی نظر دهنده واقعی نه بادکنکی و دید و بازدیدی محک خوبی است برای سروده شما و من و هر کس دیگر. فراموش نکنید که گفتم واقعی.
دوم این که قبلا من این سروده شما را در صفحات دیگری دیده بودم برای منظور خاصی که آن صفحات دنبالش بودند و نتیجه هرچه بود که قسمتی از آن در بیانات دو نفر از دوستان مان در این صفحه عنوان شد، بازتابی در صحن عمومی بصورت مشهود و جنجالی نداشت.
آنوقت نحوه بازتاب حضور و بازدید و نظرهای مخاطبان همیشگی و پرشور شما خیلی کمرنگ و بی رمق بود.
این بود آن سئوال بزرگی که در ذهنم ایجاد شد. چه چیزی در این میان عوض شده است، شما، سبک و سطح شعرتان، مخاطبان یا چه؟
در جستجویی که تلاش کردم در ذهنم پاسخی برای این سئوال بیابم تقریبا به سه تا حدس و گمان که یکی از آن ها ایده ای بود که پروردم و بعد از این به کار خواهم برد و زیاد هم دور از واقعیت نیست و دو تای دیگر رسیدم.
اولین حدسم این می تواند باشد که « سر به مهر » از طرف خود شما و با تکیه بر عوالماتی که در صفحات یاد شده از سر گذرانده بود بسیار ضعیف و بی اهمیت انتشار یافت. این حدس را اعداد و تعداد بازدید کنندگان تقویت می کرد که مردم و مخاطبان معمولی آن را جلوی چشم شان و روی بُرد نمی دیدند. این به تنهایی یک دلیل است.
اما تعداد نظر دهندگان شاید ناشی از این باشد که قبلا شعر شما را در جای دیگر و صفحات خاص دیده بودند خوانده بودند و به یک حالت سیری رسیده بودند به غیر از تعداد کمی که اشاره کردم که برایم نظر، حضور و برخورد آن ها مهم است.
یک نکته این می تواند باشد که نکات فنی و شکلی و وزنی و معنایی در شعر شما باعث این بی رمقی شده باشد، که این جا شما و دیگر دوستان می توانند بگویند که اگر چنین بود مقام دوم را نمی آورد. این هم یک حرفی است. اما شعر موفق موفق است و اصولا اینجا و آنجا ندارد.
تا اینجا صحبت ها همه خارج از آن ایده « رفتار شناسی » شعر بود. منتظر می مانم که پاسخ هایی از شما و دیگر دوستان بشنوم بعد ادامه بدهم. حتما لازم نیست که در همین صفحه و با این شعر و سروده به نتیجه برسیم. ولی گفتگوهایی از این دست است که باعث می شود سایت رونق بگیرد، شاعرانش انرژی بیشتری بیابند و کلا کارهای بدرد بخور ماندگار ایجاد شود نه حجمی از سروده های تکراری و گاه مغرور گاه مأیوس . این تابستان برای من فرصت خوبی بود که با نگاه جدیدی به مسائل نگاه کنم و کلا به فعالیت شعری و هنری بپردازم. اگر خط سیر مرا دنبال کرده باشید، می بینید که بدنبال آموختن بودم. زبان های خاص، سبک های مدرن و استعداد ها و توانایی هایی مانند آقای محمد اکرمی که برایم جالب بوده و هست و نمی دانم چرا مرا به یاد م.فریاد می اندازد و بیشتر علاقه ام را جلب می کند. خود شما هم که با روش و سبک و هنر وزین و متین پیشرونده خودتان یکی از منابع الهام گیری و آموزش بنده هستید. نمی خواهم تعارفی در کار باشد و متقابلا سعی می کنیم که چشم به ایرادات کار یکدیگر نبندیم. من از شما می آموزم و شما نیز از سر لطف به حرف های من توجه می کنید. دلیل نمی شود که کسی بیشتر و کمتر از دیگری می داند شما از بیرون بهتر به ایرادات کار من توجه می کند و دیگران هم به کارهای شما می توانند بهتر نظر بدهند. به شرطی که تخریب گرانه و متفرعنانه نباشد. این مقدمه ای باشد تا برای بعد. اگر هم طولانی بود و وقت نداشتید می توانید از خواندن آن صرف نظر کنید.
موفق و پایدار باشید

این کامنت با چندین بار حذف و ویرایش ارسال شده است.

باز هم درود و عرض احترام
گفتار شما هر چند طولانی باشد برای بنده ارزشمند و دارای نکات آموزشی بسیاریست ، پس با جان و دل به مطالعه خواهم پرداخت

در مورد نشر شعرم به اینصورت ، حقیقتا تمایل داشتم این شعر به این شکل انتشار یابد ، چون اعضای ثابت و همیشه همراه سایت ، بادقت بیشتری به مطالعه بخشهای مختلف در سایت می پردازند و تنها به ویترین اکتفا نمی کنند.
همانطور که فرمودید باتوجه به اینکه این شعر قبلا در صفحه ای پربازدید به انتشار رسیده و به رؤیت بسیاری از دوستان رسیده یا احتمالا اصلا خوانده نشده و فقط نیت ، بازدید ازصفحه و درج یک پیام اعلام حضور بوده
به همین دلیل همراهی همین عده و نظراتشان در صفحهٔ حقیر به دور از تعریف و تمجیدهای به فرمایش شما بادکنکی ، برای بنده کفایت می کند.
رفتارشناسی شعر متأثر از شخص شاعر است
این شاعر است که برای شعر خود رفتار معینی را تعیین می کند.
قطعا اگر بنده برای دیده شدن شعرم در سایتها و وبلاگ های متعدد و سوشال مدیا، تلاش زیادی داشته باشم و در هر نقطه به انتشار آن بپردازم ، برخوردهای متفاوتی با این شعر خواهد شد و چه بسا به به و چه چه هایی هم دریافت کند.
ولی حقیقت اینست که من نه برای دیده شدن ، که بیشتر ، برای آگاهی از واکنش ها در برابر شعرم و برای بهره بردن از نظرات مخاطبین ، آن را به انتشار می رسانم و هرگز تمایلی به بازدیدهای کاذبی ندارم که حتی زحمت خواندن شعر به صورت کامل و یا درک مفاهیمی از آن را نداشته باشند.
همانطور که مستحضر هستید من شاگرد کوچکی هستم که هدفم فقط کسب آموزشهای بیشتر و یادگیری ست. و دغدغه ای برای کسب شهرت یا دیده شدن هرگز نداشتم و ندارم
واقعا تمایلی به بده وبستانهای هنری ندارم که در قبال بازدید از صفحات متعدد در خواست بازدید از صفحه خود را داشته باشم و ظاهرا برای عده ای البته نه برای همه ، الحق که تعدادی هستند که خوانندهٔ واقعی هستند و نظرات ارزشمندی هم ارائه می نمایند
رسم به اینصورت است که : بازدید=بازدید
بنده اگر به صفحاتی سر میزنم واقعا به نیت خواندن شعر و درک خط فکری شاعر و استفاده از نظرات ارزشمند اساتید است و توقع متقابلی ندارم.
مثل همیشه از محضر اساتید بهره می برم
سپاس از حضور ارزشمندتان

در ادامه و با احترام، از پاسخ های وزین و متین خودتان برای بیان مقصود خودم استفاده خواهم کرد. از پرداختن به حاشیه و مطالب کشدار و غیر مفید پرهیز کرده و سررشته های بحث منطقی و علمی را دنبال خواهم کرد.
در رفتار، منش و شخصیت شما شکی نیست که به وارستگی و بزرگمنشی نمایان است. مهم تر از همه این که صحبت حاضر و شرح ایدۀ « رفتار شناسی شعر » تنها به شما منحصر نمی شود و شامل حال کارهای خود بنده و دیگران نیز می شود. حتی یک نوع تبلور موضوعی، تعمیم و برداشتی از آثار جاویدان و شخصیت های ماندگار در همه جهان و از دیرباز تا اکنون بوده است.
مجبوریم که
« . . .
رفتارشناسی شعر متأثر از شخص شاعر است
این شاعر است که برای شعر خود رفتار معینی را تعیین می کند.
. . . »
را از بیانات شما، در برابر ادعای بنده قرار بدهیم و به قول دیالکتیک گرایان سایت خودمان از تضاد و تقابل آن ها به یک نتیجه منطقی قابل قبولی ( سنتز )، برسیم. چرا که خود دیالکتیک در اصل یک منطق است و نه منطق صوری و ارسطوئی. البته شاید این یک نوع ساده سازی مسئله و یک نوع فخر فروشی روشنفکرانه باشد. به هر حال.
یک مثال از مادران کثیر الاولاد و داستان هایی که خودشان از تفاوت های فردی نوزادان خودشان از همان ابتدای دوران جنینی به بعد تعریف کرده و می کنند. مادر همان مادر است، منش و شخصیت و حتی خصایص ژنتیکی او تقریبا محفوظ است اما فرزندانی که او بدنیا آورده است خودشان متفاوتند و تأثیرات متفاوتی روی همین مادر می گذارند.
یک مثال از سینما و خاطرات بهروز وثوقی از علی حاتمی با صفا و فیلم سینمایی « سوته دلان» که دعوت می کنم حتما به آن فیلم و همه آثار علی حاتمی را بدون استثنا تماشا کنید. چرا که او در حقیقت « شاعر-فیلم ساز» بود نه شاعرِ فیلم ساز و نه فیلم ساز شاعر بلکه « شاعر-فیلم ساز». کسی که فیلم هایش را می سرود. اما شعر های او فقط با اصوات و حروف سر و کار نداشت بلکه تصاویر و حرکات و رنگ ها و نقش ها نیز جزو ابزار سرایش او بود. بهروز وثوقی می گفت علی به من گفت بروم بین دیوانه ها و چند وقتی با آن ها زندگی کنم تا بتوانم نقش خودم را خوب بازی کنم. آخر سر فیلم بی نظیر و ماندگاری سروده می شود اما بهروز وثوقی از شدت تأثیر این نقش و زندگیش بین دیوانگان به عوارضات روحی روانی دچار می شود و مدت ها دارو می خورد و زمان تعریف این خاطرات هم بعد از سال ها می گفت که آثارش را هنوز در وجودش دارد.
برسیم به مثال های تقابل و تضادِ
« . . .
رفتارشناسی شعر متأثر از شخص شاعر است
این شاعر است که برای شعر خود رفتار معینی را تعیین می کند.
. . . »
و « رفتار شناسی شعر» .
منتظر بمانیم تا پیام و کامنت بعدی.
پایدار بمانید.

درود و سپاس
امیدوارم این انتظار خیلی طولانی نشود.

با درودی صمیمانه
علیرغم این اسم گذاری ( رفتارشناسی برای شعر ) خود موضوع اصلا تازه نیست و در متن و زمینه خلق یک اثر و عرضه آن در سطح جامعه موجودیتی انکار ناپذیر دارد. بنده بیش از هفتاد سال عمر کرده ام و بسیار شنیده و خوانده و دیده و تجربه کرده ام. هر چه می گویم بنوعی ریشه در این منابع کسب دانش و معلومات خودم دارد و خیلی وقت ها نمی توانم مأخذ و مرجع مشخصی برایشان معرفی کنم.
در مناسبات واقعیات بیرون و اندیشه های انسان ها از جمله شاعران و اشعار آن ها می توان از یک نوع انعکاس فعال سخن به میان آورد. یعنی هر انسانی در مواجهه با وقایع بیرون ( اعم از عین و ذهن یا مادی و معنوی ) ابتدا در معرض آن ها قرار می گیرد، از آن ها به کمک مجموعۀ حسیّات و ادراکات خودش متأثر می شود و بلافاصله واکنش نشان می دهد. وقتی می گویم بلافاصله واکنش نشان می دهد منظور در مرحله نخست فعل و انفعالات و تغییراتی است که ذهنیات او را دچار فعالیت و تغییر و تحول می کند ( واکنش درونی ) و سپس و نه همیشه و دائمی واکنش ظاهری و بیرونی او را سبب خواهد. در مبحث فراگیری زبان نکته بسیار جالبی که دیدم این بود که وقتی شما حتی به یک واژه و کلمه تازه ای برخورده و آن را یاد می گیرید مغز شما دارای این قابلیت است که کل معلومات شما را به روز می کند. مغز شما دوباره از نو معلومات و اطلاعات خودش را بازبینی و باز چینی می کند. تا چه رسد به مطالب بغرنج تر و تجربیات اساسی تر.
موضوعات را ما انتخاب نمی کنیم، حتی گرایشات و علایق را ما از اول بصورت بسته های حاضر و آماده و مانند کیت های شارژ شده به سیستم مغز خودمان اضافه نمی کنیم. بلکه از دو منبع ژنتیکی و اکتسابات خارج از وجود خودمان بتدریج آن ها را فرا می گیریم. روندی بسیار پیچیده و بغرنج و اغلب دور از ذهن. شاید این نکته ادعای گزافی نباشد که اگر با یک هوش مصنوعی بسیار پیشرفته بخواهیم که با توجه به کلیه مختصات موجود یک فرد و دریافت یک دوره کوتاهی از دوره زندگی او و شرایط اجتماعی و محیطی اش انتخاب های آینده اورا پیش بینی کنیم حرف بیهوده ای نزده ایم. شاید هم اکنون نیز در معرض چنین چیزهایی از طرف شبکه های مجازی بسیار قدرتمند و هوشمند چنین شرایطی را داریم و اهمیت نمی دهیم. چیزی در ذهن انسان بصورت افکار و اشعار تولید نمی شود. بلکه واکنش هایی است که مغز ما به وقایع بیرونی ( که افکار و اذهان و حتی تخیلات خودمان نیز جزو آن هستند ) نشان داده تأثیرات را گرفته و آن ها را پردازش می کند. اینست کار مهم و حیاتی که شبکه مغز و اعصاب انسان برای حفظ حیاتش انجام می دهد برای این که با محیط سازگار شود، خطرات را تشخیص بدهد و بهترین گزینه ها را که در درجه اول و بطور طبیعی خودخواهانه هست انتخاب نماید. در اجتماع این تمایل و وظیفه غریزی و هوشمندانه برای حفظ خود با حفظ موجودیت و مصالح اجتماعی پیوند می خورد و خود را در سطح قراردادهای اجتماعی، موازین اخلاقی، ایدئولوژی ها و غیره نشان می دهد.
باز هم مجبورم صبر کنم تا کامنت بعدی . . .
می خواستم یک حکایت کوتاهی بیان کنم که ترسیدم خود آن هم چند صفحه بشود منصرف شدم.

باز هم درود بر شما جناب نیکی
خسته نباشید بابت صرف وقت و انرژی و اشتراک گذاری اطلاعاتی که قطعا ماهها و سالها برای به دست آوردنشان ، مطالعات منسجم و پیوسته ای داشتید و اینگونه در طبق اخلاص قرار داده و در دسترس بنده و دیگر دوستان قرار می دهید که هم می آموزیم و هم قطعا بسیار لذت بخش خواهد بود.
مفتخرم که صفحه حقیر مزین به آموزه هایی از این دست باشد.

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درودها جناب کاظمی نیک
متشکرم از حضور شما

سکوتی سرد بر دار بلندیست
که جرمش مهر خاموشی ست بر راز
به راز هتک حرمت از زنی که
حدیثی تازه خواهد کرد آغاز

درود بر شما جناب زراعتی ارجمند
نهایت لطف و عنایت را به بنده دارید.
سپاس بیکران

درودها افسانه بانوی پر مهر
سپاس از حضور پر شور و گرم شما
عزیزید و بزرگوار
بدرخشید در آسمان علم و هنر

درود بر شما نرگس بانوی نازنین
منت گذاشتید بانو، عنایت دارید
برقرار باشید

درود متقابل و عرض تشکر و ارادت حناب کریمی
ممنونم از تبریک صمیمانه و لطف گفتارتان
برقرار باشید و شادکام

درودها بر شما جناب آزادبخت
سپاسگزارم

درودها بر شما جناب محزون
شادمان باشید و برقرار

درود بر شما جناب نظری
سپاس از حضور شما

درودها جناب حسنی
سپاس از حضور ارزشمندتان

درود بر شما جناب اکرمی
سپاس از توجه و لطف گفتارتان

درود جناب خواجه زاده گرامی
سپاسگزارم ، برقرارباشید

درود بر شما جناب بذرگری
بسیار زیبا، سپاس از حضور و توجهتان

درود متقابل جناب نجفی
لطفتان مستدام

درود بر شما جناب ابول مشدی گرامی
تشکر میکنم از دقت نظر و مرحمت جنابعالی

درودها جناب جاویدان
سپاس از شما

درودهای فراوان جناب زارع گرانسنگ
حضور شما در صفحه حقیر افتخار است چه برسد به تعریف و تمجید که نهایت لطف و التفات شماست.
بابت تبریک از شما متشکرم و از توجه و دقت نظر شما واقعا خوشحال و سپاسگزارم. شنیدن چنین تعاریفی از جانب استاد مسلمی چون شما برای بنده باعث خوشوقتی و شادمانی ست.

تنور دلتون گرم به محبت و عشق
باز هم سپاس.

🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

درود متقابل بر شما مهربانو خدابندهٔ گرامی
دیده رنجه فرمودید بانو، سپاسگزارم

عرض سلام و احترام جناب مهدی پور
ممنونم بابت صرف توجه و وقت ارزشمندتان
ماناباشید و نویسا