با تو خواهم آمیخت ...
مثل یک رود که برکوهِ نمک می لغزد !
و صدای تپشِ گرمِ دلم در تنِ تو،
رویشِ نغمه ...
میانِ لبِ یک زَنجَره در سینه ی شب
خواهد بود !
با تو خواهم آمیخت ...
مثل یک نور که در داخلِ شب می رقصد !
و صدای تپشِ شعرِ فرو خورده ی من در تنِ تو ،
رویشِ دانه ی خورشید ...
به اعماقِ تباهِ ظلمت
خواهد بود !
با تو خواهم آمیخت
و در این آمیزش ،
آرزو خواهد زاد .
عشق خواهد خندید .
مرگ خواهد افسرد .
مهر خواهد تابید .
و ترانه ،
به لبِ گل شده ی یک کودک
سخت
خواهد آویخت !
و بر او خواهد خواند...
قلبِ من
نغمه ی نور...
که در آن
خاطره ها پر شده از سایه ی وَهم ،
و نفس ...
نمناک از اشک نگاه من و توست !
و میان شبِ تاریک
که در دیده ی ماست ،
زندگی ...
خواهد زیست !
1391/8/10
----------------------------------------
این شعر را در وبلاگ خودم ، همراه با صدا قرار داده بودم که اینجا نیز همان صدای ضیط شده
را همراه با شعر قرار میدهم .